فن ساختن. [ ف َ ت َ ] ( مص مرکب ) حیله ساختن. حیله کردن. تدبیر کردن : دل شیرین حساب شیر میکردچه فن سازد، در آن تدبیر میکرد.نظامی.بی بخت چه فن سازم تا برخورم از وصلت بیمایه زبون باشد هرچند که بستیزد.سعدی.