فمینیسم اصلاح نژادی یا یوژنیک فمینیسم ( به انگلیسی: Eugenic feminism ) ، جزئی از جنبش حق رأی زنان بود که با اصلاح نژادی هم پوشانی داشت. این اصطلاح توسط کالب سالیبی اصلاح نژاد شناس ابداع شد، و از آن زمان برای خلاصه کردن نظرات برخی از فمینیست های برجسته ایالات متحده استفاده می شود. فمینیسم اصلاح نژادی در اواخر دهه ۱۸۰۰ شروع به آغاز کرد و در دهه ۱۹۳۰، همراه با کاهش حمایت از خود اصلاح نژادی، کم رنگ شد. فمینیست های اصلاح نژاد استدلال می کردند که اگر زنان از حقوق و برابری بیشتری برخوردار شوند، می توان از ویژگی های رو به زوال یک نژاد جلوگیری کرد. آنها خواهان برابری جنسیتی بودند و برای ایجاد یک نژاد برتر بر قانون اصلاح نژاد و علم فشار آوردند تا به مصالحه برسند و دیدگاه های خود را برآورده کنند.
... [مشاهده متن کامل]
زمانی که فرانسیس گالتون اصلاح نژادی را تدوین کرد، زنان را به عنوان مجرای صرف برای انتقال صفات مطلوب از پدر به پسر دید. اصلاح طلبان بعدی، زنان را در نقش فعال تری دیدند و تأکید فزاینده ای بر زنان به عنوان «مادر نژاد» داشتند. تحقیقات جدید در علم وراثت و مطالعات تولید مثل، فرزندپروری و زادآوری انسان منجر به تغییراتی در تفکر اصلاح نژادی شد، که شروع به درک اهمیت زنان در آن بخش های چرخه زندگی انسان کرد. این تغییر در تأکید، در نهایت منجر به این شد که کالب سالیبی، اصطلاح فمینیسم اصلاح نژادی را در کتاب خود زن و زنانگی: جستجوی اصول ( ۱۹۱۱ ) ابداع کرد. سلیبی نوشت:
مشخصه صفحات بعدی این است که آن ها اصل چیزی را که می توانیم فمینیسم اصلاح طلبی بنامیم را در نظر گرفته اند، و تلاش می کنند تا کارکرد آن را فرموله کنند. کار من این است که خود را با ادبیات اصلاح نژاد و فمینیسم آشنا کنم و می دانم که تا کنون اصلاح طلبان تمایل به مخالفت با ادعاهای فمینیسم را داشته اند.
دورو ابداع سالیبی از فمینیسم اصلاح نژادی را «تا حدی یک استراتژی کلامی فریبنده» توصیف می کند که هدف آن « بازگرداندن فعالان حقوق زنان طبقه متوسط به خانه و وظیفه شان» بود.
در دهه ۱۹۳۰، فمینیسم اصلاح نژادی شروع به افول کرد، زیرا فمینیست های اصلاح طلب شروع به درگیری با اصلاح طلبان جریان اصلی کردند و تا حد زیادی نتوانسته بود افکار عمومی را تحت تأثیر قرار دهد.
... [مشاهده متن کامل]
زمانی که فرانسیس گالتون اصلاح نژادی را تدوین کرد، زنان را به عنوان مجرای صرف برای انتقال صفات مطلوب از پدر به پسر دید. اصلاح طلبان بعدی، زنان را در نقش فعال تری دیدند و تأکید فزاینده ای بر زنان به عنوان «مادر نژاد» داشتند. تحقیقات جدید در علم وراثت و مطالعات تولید مثل، فرزندپروری و زادآوری انسان منجر به تغییراتی در تفکر اصلاح نژادی شد، که شروع به درک اهمیت زنان در آن بخش های چرخه زندگی انسان کرد. این تغییر در تأکید، در نهایت منجر به این شد که کالب سالیبی، اصطلاح فمینیسم اصلاح نژادی را در کتاب خود زن و زنانگی: جستجوی اصول ( ۱۹۱۱ ) ابداع کرد. سلیبی نوشت:
مشخصه صفحات بعدی این است که آن ها اصل چیزی را که می توانیم فمینیسم اصلاح طلبی بنامیم را در نظر گرفته اند، و تلاش می کنند تا کارکرد آن را فرموله کنند. کار من این است که خود را با ادبیات اصلاح نژاد و فمینیسم آشنا کنم و می دانم که تا کنون اصلاح طلبان تمایل به مخالفت با ادعاهای فمینیسم را داشته اند.
دورو ابداع سالیبی از فمینیسم اصلاح نژادی را «تا حدی یک استراتژی کلامی فریبنده» توصیف می کند که هدف آن « بازگرداندن فعالان حقوق زنان طبقه متوسط به خانه و وظیفه شان» بود.
در دهه ۱۹۳۰، فمینیسم اصلاح نژادی شروع به افول کرد، زیرا فمینیست های اصلاح طلب شروع به درگیری با اصلاح طلبان جریان اصلی کردند و تا حد زیادی نتوانسته بود افکار عمومی را تحت تأثیر قرار دهد.