بَالَی: ( بَالَی، یُبالِی، مُبَالاةً ) توجه کرد، اهمیت داد، اعتنا کرد.
لا یُبالِی: او اهمیتی نمی دهد.
بالَی بِ: او فکر کرد به.
بَالِی : کلمة أصلها الفعل ( بَالَی ) فی صیغة الأمر منسوب لضمیر المفرد المؤنث.
... [مشاهده متن کامل]
وَ أَسْقَطْتَنی مِنْ عَیْنِکَ فَمَا بَالَیْتُ ( فرازی از دعای ابوحمزه ثمالی )
و مرا از چشمت انداختی، اهمیت ندادم.
می گویند فلانی بی مبالات است یعنی بی توجه، بی دقت، بی فکر، بی ملاحظه، سهل انگار، لاابالی و لاقید است و بی مبالاتی یعنی بی پروایی، بی ملاحظگی، بی توجهی، بی دقتی، سهل انگاری، لاابالیگری، لاقیدی.
لا یُبالِی: او اهمیتی نمی دهد.
بالَی بِ: او فکر کرد به.
بَالِی : کلمة أصلها الفعل ( بَالَی ) فی صیغة الأمر منسوب لضمیر المفرد المؤنث.
... [مشاهده متن کامل]
وَ أَسْقَطْتَنی مِنْ عَیْنِکَ فَمَا بَالَیْتُ ( فرازی از دعای ابوحمزه ثمالی )
و مرا از چشمت انداختی، اهمیت ندادم.
می گویند فلانی بی مبالات است یعنی بی توجه، بی دقت، بی فکر، بی ملاحظه، سهل انگار، لاابالی و لاقید است و بی مبالاتی یعنی بی پروایی، بی ملاحظگی، بی توجهی، بی دقتی، سهل انگاری، لاابالیگری، لاقیدی.