فلیو. [ ف َ وْ ]( ص ) بیهوده و بی فایده. ( غیاث ، از لطایف ). فلاد. ( برهان ). فلاده. به معنی سرگشته ، حیران ، سراسیمه و دیوانه است. در فرهنگها به معنی بیهوده نوشته اند و گویا بافلاذه اشتباه شده است. ( یادداشت مؤلف ) : جام می هستی شیخ است ای فلیو کاندر او می درنگنجد بول دیو.
مولوی.
هیچ دیوانه فلیوی این کند بر بخیلی ، عاجزی ، کدیه تند؟
مولوی.
تا به پای خویش باشند آمده آن فلیوان جانب آتشکده.
مولوی.
فرهنگ فارسی
بیهوده و بی فایده
فرهنگ عمید
۱. بیهوده، بی فایده. ۲. بیکاره: تا به پای خویش باشند آمده / آن فلیوان جانب آتشکده (مولوی: ۲۷۷ ).
پیشنهاد کاربران
بیفایده بیهوده جام می هستی شیخست ای فلیو کاندرو اندر نگنجد بول دیو ✏ �مولانا�