فلیل. [ ف َ ] ( ع اِ ) دندان نشتر شتر که شکسته و رخنه شده باشد. || گروه مردم. || موی انبوه. ( منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ). || لیف خرما. ( منتهی الارب ). در این معنی از کلمات بنی هذیل است. ( از اقرب الموارد ). || موی سر زنان. ( بحر الجواهر ). || ( ص ) سیف ٌ فَلیل ؛ شمشیر بارخنه. ( منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ).
فرهنگ معین
(فُ لَ یا لِ ) (اِ. ) روغن خوشبویی که از گل موتیا و جنبیلی در هند سازند.