فِلوبِر، گوستاو (۱۸۲۱ـ۱۸۸۰)(Flaubert, Gustave)
فِلوبِر، گوستاو
نویسندۀ فرانسوی. یکی از رمان نویس های مهم قرن ۱۹، مؤلف مادام بوواری (۱۸۵۷)، سالامبو (۱۸۶۲)، تربیت احساساتی (۱۸۶۹) و وسوسۀ سنت آنتوان (۱۸۷۴)، همچنین مجموعۀ داستان سه داستان (۱۸۷۷). نتیجۀ التزام او به هنر، سبکی وسواس گونه در نثر، بیان واقع گرایانه، و عمق روان شناختی ای بود که غالباً از طریق تک گویی درونی آشکار می شود. فلوبر در روآن زاده شد. مدتی حقوق خواند، امّا ادبیات را ترجیح داد. در ۱۸۴۷ به برتانی رفت و از ۱۸۴۹ تا ۱۸۵۱ در یونان و خاورمیانه بود، امّا بیشتر عمر خود را با آرامش نزد مادر و خواهرزاده اش در مِلک خود نزدیک روآن گذراند. از ۱۸۴۶ تا ۱۸۵۴ عاشق لوییز کوله بود، امّا عشق یک طرفۀ او در ۱۵سالگی به مادام الیزا شلزینگر، تأثیر بیشتری بر شخصیت او برجا نهاد. مادام بُواری، که نگارش آن سال ها به طول انجامید، جنجال زیاد برانگیخت و مؤلف و ناشر به جرم هتک اخلاق تحت تعقیب قرار گرفتند، امّا تبرئه شدند. در ۱۸۵۸ فلوبر به کارتاژ سفر کرد و به مطالعۀ جدی باستان شناختی و تاریخی محیط آن پرداخت و از نتیجۀ تحقیقاتش در خلق سالامبو، دومین رمانش استفاده کرد که موضوع آن کشمکش میان رُم و کارتاژ است. فلوبر با چاپ دو اثر بعدی اش، از اعضای مهم محفل ادبی کوچکی متشکل از تورگنیف، زولا، دوده و برادران گنکور شد. او دوست نزدیک ژرژ ساند هم بود. آخرین اثر او، بووار و پکوشه ناتمام ماند و پس از مرگش در ۱۸۸۱ به چاپ رسید. فلوبر با وسواس می نوشت، روی هر کلمه کار می کرد و هرگز از نتیجۀ کارش راضی نبود؛ سبک او نمونه ای از ناب بودن و قدرت است. از میان مایگی بیزار بود و تنفرش از بورژوازی به حد وسواس رسید. او با شناخت و اشراف تمام به رسوم رایج عصر خود می نوشت و در مقام رمان نویس باید او را میان مکاتب واقع گرا و رُمانتیک جا داد، که در عین تعلق نداشتن به این دو مکتب، با هر دو آن ها وجوه اشتراک داشت. او بی تردید رُمانتیسم را ترجیح می داد اما در واقع برخلاف خواستۀ خودش پیروزی درخشان او نتیجۀ رمان واقع گرایانۀ مادام بوواری بود، به گونه ای که این اثر، الهام بخش واقع گرایی مدرن قلمداد شده است.
فِلوبِر، گوستاو
نویسندۀ فرانسوی. یکی از رمان نویس های مهم قرن ۱۹، مؤلف مادام بوواری (۱۸۵۷)، سالامبو (۱۸۶۲)، تربیت احساساتی (۱۸۶۹) و وسوسۀ سنت آنتوان (۱۸۷۴)، همچنین مجموعۀ داستان سه داستان (۱۸۷۷). نتیجۀ التزام او به هنر، سبکی وسواس گونه در نثر، بیان واقع گرایانه، و عمق روان شناختی ای بود که غالباً از طریق تک گویی درونی آشکار می شود. فلوبر در روآن زاده شد. مدتی حقوق خواند، امّا ادبیات را ترجیح داد. در ۱۸۴۷ به برتانی رفت و از ۱۸۴۹ تا ۱۸۵۱ در یونان و خاورمیانه بود، امّا بیشتر عمر خود را با آرامش نزد مادر و خواهرزاده اش در مِلک خود نزدیک روآن گذراند. از ۱۸۴۶ تا ۱۸۵۴ عاشق لوییز کوله بود، امّا عشق یک طرفۀ او در ۱۵سالگی به مادام الیزا شلزینگر، تأثیر بیشتری بر شخصیت او برجا نهاد. مادام بُواری، که نگارش آن سال ها به طول انجامید، جنجال زیاد برانگیخت و مؤلف و ناشر به جرم هتک اخلاق تحت تعقیب قرار گرفتند، امّا تبرئه شدند. در ۱۸۵۸ فلوبر به کارتاژ سفر کرد و به مطالعۀ جدی باستان شناختی و تاریخی محیط آن پرداخت و از نتیجۀ تحقیقاتش در خلق سالامبو، دومین رمانش استفاده کرد که موضوع آن کشمکش میان رُم و کارتاژ است. فلوبر با چاپ دو اثر بعدی اش، از اعضای مهم محفل ادبی کوچکی متشکل از تورگنیف، زولا، دوده و برادران گنکور شد. او دوست نزدیک ژرژ ساند هم بود. آخرین اثر او، بووار و پکوشه ناتمام ماند و پس از مرگش در ۱۸۸۱ به چاپ رسید. فلوبر با وسواس می نوشت، روی هر کلمه کار می کرد و هرگز از نتیجۀ کارش راضی نبود؛ سبک او نمونه ای از ناب بودن و قدرت است. از میان مایگی بیزار بود و تنفرش از بورژوازی به حد وسواس رسید. او با شناخت و اشراف تمام به رسوم رایج عصر خود می نوشت و در مقام رمان نویس باید او را میان مکاتب واقع گرا و رُمانتیک جا داد، که در عین تعلق نداشتن به این دو مکتب، با هر دو آن ها وجوه اشتراک داشت. او بی تردید رُمانتیسم را ترجیح می داد اما در واقع برخلاف خواستۀ خودش پیروزی درخشان او نتیجۀ رمان واقع گرایانۀ مادام بوواری بود، به گونه ای که این اثر، الهام بخش واقع گرایی مدرن قلمداد شده است.
wikijoo: فلوبر،_گوستاو_(۱۸۲۱ـ۱۸۸۰)