فرهنگ معین
اصطلاحات و ضرب المثل ها
پنهانی فرار کردن / گریختن؛ بی خبر و به طوری که کسی متوجه نشود از جایی رفتن
مثال:
- داشت می رفت سرِ قرار، اما همین که پاسبان ها را از دور دید، فنگ را بست.
- دیدم داره کار به جاهای باریک می کشه، فلنگو بستم و زدم به چاک.
توضیح:
همچنین ← جیم شدن؛
← به چاک زدن
پیشنهاد کاربران
فلنگ تغییر یافته کلمه پالهنگ است که در قدیم به افسار اسب می گفته اند و کسی که می خواست حرکت کند و برود آن را به اسبش می بست و راه میفتاد
قاچاق شدن= در رفتن ( گویش تهرانی )
{اصطلاح} در رفتن، فرار کردن