فلنجیدن. [ ف َ ل َ دَ ] ( مص ) جمع کردن و اندوختن. ( برهان ). اندوختن. گرد آوردن. ( فرهنگ فارسی معین ) : این ترازو که آنچه برسنجدجز همه سود خویش نَفْلنجد.مختاری.