فلقه
لغت نامه دهخدا
فلقة. [ ف َ ق َ ] ( ع اِ ) داغ که زیر گوش شتر نمایند. ( منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ). || لپه. ( یادداشت مؤلف ).
فرهنگ فارسی
( اسم ) ۱ - نصف شئ شکافته ۲ - پاره چیزی قطعه جمع : فلق .
فرهنگ معین
پیشنهاد کاربران
پیشنهادی ثبت نشده است. شما اولین نفر باشید