فلفل کافور

لغت نامه دهخدا

فلفل کافور. [ ف ِ ف ِ ل ِ ] ( ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) چون کافور بالخاصیه از طبله هوا میگیرد برای منع آن فلفل در طبله گذارند تا آن را محفوظ دارد. ( فرهنگ فارسی معین ). و شاهدآن شعری از طالع است منقول در آنندراج :
وقت پیری بی مذاق تلخ نتوان زیستن
کی تواند داشت بی فلفل کسی کافور را.
و شاهد دیگر :
کیمیایی به از افیون نبود پیران را
شاهد این سخنم فلفل کافور بس است.
سلیم ( از آنندراج ).

فرهنگ فارسی

چون کافور بالخاصیه از طبله هوا می گیرد برای منع آن فلفل در طبله گذارند تا آن را محفوظ دارد .

پیشنهاد کاربران

بپرس