فلسفه روسی ( انگلیسی: Russian philosophy ) نامی کلی برای میراث فلسفی متفکران روسی است.
در تاریخ نگاری، در مورد خاستگاه فلسفه روسی، دوره بندی و اهمیت فرهنگی آن اتفاق نظر وجود ندارد. مرزهای تاریخی فلسفه روسیه مستقیماً به محتوای فلسفی ای بستگی دارد که می توان در تاریخ فکری روسیه دید. از قرن ۱۹، مراحل «پیشا پتری» یا «روسی قدیم» و «پسا پتری» یا «روشن گری» در توسعه فلسفه روسی متمایز شده است. در تاریخ نگاری مدرن، دوره سوم، یعنی «شوروی» نیز متمایز است. با شروع از تفکر دینی، ارشماندریت گابریل، اولین مورخ فلسفه روسی، منشأ آن را در «آموزه های» تعلیمی ولادیمیر مونوماخ دید و بدین ترتیب فلسفه روسی را تا کاتبان روسی باستان امتداد داد. تعدادی از مورخان بزرگ فلسفه روسیه تمایل دارند که فلسفه را در مرزهای محدودتری ببینند: فلسفه روسی یک پدیده مستقل است که در عصر پتر کبیر شکل گرفته است.
تقلیل فلسفه روسی به پارادایم روشنگری با توجه به تقلیل میراث فلسفی روسیه در دوره های پیشین بارها مورد انتقاد قرار گرفته است. بحث در مورد خاستگاه و مرزهای فلسفه روسی تا به امروز فروکش نکرده است، اگرچه در اکثر مقالات تاریخی و فلسفی مدرن، فلسفه روسی پدیده ای از فرهنگ فکری روسیه در نظر گرفته می شود که ریشه در ادبیات الهیاتی و تعلیمی روسیه باستان دارد ( کلیمنت اسمولیاتیچ، کریک نووگورودی، کریل توروفسکی و دیگران از اولین فیلسوفان روسی هستند.
به گفته نیکولای لاسکی، ویژگی های بارز فلسفه روسی عبارتند از: کیهان گرایی، سوفیولوژی، سوبورنست، متافیزیک، دین گرایی، شهودگرایی، پوزیتیویسم، واقع گرایی ( هستی گرایی ) .
سمیون فرانک فلسفه روسی را با اشاره به جدایی ناپذیری معانی عقلانی و اخلاقی ذاتی متفکران روسی و ذاتی کلمه پراودا توصیف کرد. همچنین نیکولای بردیایف به ویژگی تلاشی اندیشه روسی اشاره کرد که «برای خود یک جهان بینی توتالیتر و کل نگر ایجاد کند که در آن پراودا - حقیقت با پراودا - عدالت ترکیب شود». [ ۱]
به گفته پروفسور آندری سوخوف، هیچ فلسفه دیگری این همه تأمل در مورد سرنوشت کشور ندارد. [ ۲] محقق ماریا وارلاموا نیز عنوان کرده که در روسیه، افلاطون شخصیت بسیار مهم تری از ارسطو است. [ ۳]
پروفسور نینا دمیتریوا خاطرنشان می کند که «اندیشه فلسفی روسیه تا پایان سده ۱۹ تا ۲۰ عمدتاً در جریان اصلی نقد ادبی و روزنامه نگاری با تمرکز اصلی بر موضوعات اجتماعی - سیاسی و اخلاقی و در دهه های پایانی سده ۱۹ توسعه یافت. در قرن حاضر اندیشمندان عرفانی و مذهبی شروع به ایجاد لحن در فلسفه دانشگاهی و به اصطلاح آزاد کردند. [ ۴]
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلفدر تاریخ نگاری، در مورد خاستگاه فلسفه روسی، دوره بندی و اهمیت فرهنگی آن اتفاق نظر وجود ندارد. مرزهای تاریخی فلسفه روسیه مستقیماً به محتوای فلسفی ای بستگی دارد که می توان در تاریخ فکری روسیه دید. از قرن ۱۹، مراحل «پیشا پتری» یا «روسی قدیم» و «پسا پتری» یا «روشن گری» در توسعه فلسفه روسی متمایز شده است. در تاریخ نگاری مدرن، دوره سوم، یعنی «شوروی» نیز متمایز است. با شروع از تفکر دینی، ارشماندریت گابریل، اولین مورخ فلسفه روسی، منشأ آن را در «آموزه های» تعلیمی ولادیمیر مونوماخ دید و بدین ترتیب فلسفه روسی را تا کاتبان روسی باستان امتداد داد. تعدادی از مورخان بزرگ فلسفه روسیه تمایل دارند که فلسفه را در مرزهای محدودتری ببینند: فلسفه روسی یک پدیده مستقل است که در عصر پتر کبیر شکل گرفته است.
تقلیل فلسفه روسی به پارادایم روشنگری با توجه به تقلیل میراث فلسفی روسیه در دوره های پیشین بارها مورد انتقاد قرار گرفته است. بحث در مورد خاستگاه و مرزهای فلسفه روسی تا به امروز فروکش نکرده است، اگرچه در اکثر مقالات تاریخی و فلسفی مدرن، فلسفه روسی پدیده ای از فرهنگ فکری روسیه در نظر گرفته می شود که ریشه در ادبیات الهیاتی و تعلیمی روسیه باستان دارد ( کلیمنت اسمولیاتیچ، کریک نووگورودی، کریل توروفسکی و دیگران از اولین فیلسوفان روسی هستند.
به گفته نیکولای لاسکی، ویژگی های بارز فلسفه روسی عبارتند از: کیهان گرایی، سوفیولوژی، سوبورنست، متافیزیک، دین گرایی، شهودگرایی، پوزیتیویسم، واقع گرایی ( هستی گرایی ) .
سمیون فرانک فلسفه روسی را با اشاره به جدایی ناپذیری معانی عقلانی و اخلاقی ذاتی متفکران روسی و ذاتی کلمه پراودا توصیف کرد. همچنین نیکولای بردیایف به ویژگی تلاشی اندیشه روسی اشاره کرد که «برای خود یک جهان بینی توتالیتر و کل نگر ایجاد کند که در آن پراودا - حقیقت با پراودا - عدالت ترکیب شود». [ ۱]
به گفته پروفسور آندری سوخوف، هیچ فلسفه دیگری این همه تأمل در مورد سرنوشت کشور ندارد. [ ۲] محقق ماریا وارلاموا نیز عنوان کرده که در روسیه، افلاطون شخصیت بسیار مهم تری از ارسطو است. [ ۳]
پروفسور نینا دمیتریوا خاطرنشان می کند که «اندیشه فلسفی روسیه تا پایان سده ۱۹ تا ۲۰ عمدتاً در جریان اصلی نقد ادبی و روزنامه نگاری با تمرکز اصلی بر موضوعات اجتماعی - سیاسی و اخلاقی و در دهه های پایانی سده ۱۹ توسعه یافت. در قرن حاضر اندیشمندان عرفانی و مذهبی شروع به ایجاد لحن در فلسفه دانشگاهی و به اصطلاح آزاد کردند. [ ۴]
wiki: فلسفه روسی