فلسفهٔ دوران باستان اَشکال ابتداییِ تفکر فلسفی برای نخستین بار در دوران باستان در جامعهٔ برده داری پدید آمد. فلسفهٔ باستان ویژگی های بارزی دارد که بعدها در فلسفهٔ مدرنِ غرب بروز می کند. در دوران باستان فلسفه بر علم متکی نبود و نارس بود؛ زیرا که بر همان سطح رشدی که جامعه به آن رسیده بود و بر شناسایی های سطحی و ابتدایی آن دوران تکیه داشت و بنابراین نمی توانست علمی باشد. پیش از فلسفه، ادیان مختلفی بودند که به تمام پرسش های مردم جواب می دادند. این پاسخ ها و توضیحات دینی سینه به سینه و نسل به نسل انتقال و جریان می یافت. انسان صبحدم تاریخ سعی می کند با اسطوره به مسئله زندگی، مسئله تقدیر، مسئله گذشته و آینده اش پاسخ دهد. اسطوره در اصل داستانی دربارهٔ خدایان است و توضیح می دهد که چرا زندگی به این شکلی است که هست؛ و موضوع اساسی همه اساطیر نبرد میان نیروهای نیک با نیروهای بد است. در طی هزاران سال توضیحات اسطوره ای در تار و پود پرسش های فلسفی ریشه دوانده بود. فلاسفه یونانی می خواستند ثابت کنند که این توضیحات معتبر نیستند و انسان نمی تواند به آن ها اعتماد داشته باشد. [ ۱]
دانشمندان اغلب اسطوره را به عنوان کوشش هائی ابتدائی برای توضیح پدیده های طبیعت و کوتاه سخن، به عنوان یک دانش بدوی تلقی می کنند. فیلسوفان و الهیون گرایش دارند که اسطوره را یک فلسفه یا دین بدوی بدانند. مورخین و کسانی که نگرش تاریخی دارند داستان های اسطوره ای را رسوباتِ وقایع تاریخی نیمه فراموش شده ای می دانند که به این صورت در ذهن یک قوم باقی مانده است. انسان شناسان و جامعه شناسان معتقدند که اسطوره تغییراتی را که در ساختار اجتماعی رخ داده است توصیف می کنند. در نظر هنرمندان و شاعران، اسطوره گنجینه ای از تصاویر ذهنی است که باید در هنر و کار خود به کار گیرند. [ ۱]
برای اینکه بتوان نظریات نخستین فلاسفه را درک کرد، باید مفهوم تصور اسطوره ای از جهان دریابیم. در گذشته ها باور بر این بود که زمین بر بالای شاخ گاو و گاو بر پشت ماهی و ماهی در آب قرار دارد. علت زمین لرزه اینست که گاو، زمین را از یک شاخ به شاخ دیگر خود می گذارد. داستان های اسطوره ای، پیش از تردید و انتقاد فلاسفه در تمامی دنیا وجود داشته است. حتی در یونان نیز قبل از این که نخستین فلاسفه ظهور کنند، تصویری اسطوره ای از جهان وجود داشته است. در طول قرن های متمادی، داستان خدایان از نسلی به نسل بعد انتقال یافته بود. این خدایان را در یونان زئوس، آپولون، هرا، آتنه، دیونیسوس، اسقلبیوس، هرکول و هفائستوس می نامیدند. [ ۱]
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلفدانشمندان اغلب اسطوره را به عنوان کوشش هائی ابتدائی برای توضیح پدیده های طبیعت و کوتاه سخن، به عنوان یک دانش بدوی تلقی می کنند. فیلسوفان و الهیون گرایش دارند که اسطوره را یک فلسفه یا دین بدوی بدانند. مورخین و کسانی که نگرش تاریخی دارند داستان های اسطوره ای را رسوباتِ وقایع تاریخی نیمه فراموش شده ای می دانند که به این صورت در ذهن یک قوم باقی مانده است. انسان شناسان و جامعه شناسان معتقدند که اسطوره تغییراتی را که در ساختار اجتماعی رخ داده است توصیف می کنند. در نظر هنرمندان و شاعران، اسطوره گنجینه ای از تصاویر ذهنی است که باید در هنر و کار خود به کار گیرند. [ ۱]
برای اینکه بتوان نظریات نخستین فلاسفه را درک کرد، باید مفهوم تصور اسطوره ای از جهان دریابیم. در گذشته ها باور بر این بود که زمین بر بالای شاخ گاو و گاو بر پشت ماهی و ماهی در آب قرار دارد. علت زمین لرزه اینست که گاو، زمین را از یک شاخ به شاخ دیگر خود می گذارد. داستان های اسطوره ای، پیش از تردید و انتقاد فلاسفه در تمامی دنیا وجود داشته است. حتی در یونان نیز قبل از این که نخستین فلاسفه ظهور کنند، تصویری اسطوره ای از جهان وجود داشته است. در طول قرن های متمادی، داستان خدایان از نسلی به نسل بعد انتقال یافته بود. این خدایان را در یونان زئوس، آپولون، هرا، آتنه، دیونیسوس، اسقلبیوس، هرکول و هفائستوس می نامیدند. [ ۱]
wiki: فلسفه دوران باستان