فلسفه اولی

پیشنهاد کاربران

Phylosophie با تلفظ فیلوسوفی از دو کلمه و یک حرف ربط یا پیوند به شکل زیر ساخته شده:
Phyl با تلفظ فیل سمبل یا نشان جسمانیت و نیروی بدنی و sophie با تلفظ سوفی به معنای درونگرا و سمبل یا نشان زبان بازی و خرد ورزی و o با تلفظ وَ حرف ربط یا پیوند. این دوگانگی یعنی بدن و خرد یا عقل در یونان باستان در میدان رقابت با دوگانگی قدیمی تر به پیدایش رسیده یعنی بدن و روان. Psyche با تلفظ پِسیُکه به معنای روان در اصل و ریشه به زبان فارسی و به شکل " پَسی که " تلفظ و بیان میشده و به معنای درپشت پرده، بوده یعنی ناپیدا که اثرات اش روی بدن پیداست. در ایران آن زمان دوگانگی دیگری هم مرسوم و متداول بوده یعنی تن و جان که تا به امروز بموازات دوگانگی بدن و روان و سه گانگی ماده - روان - روح اصالت خود را حفظ کرده.
...
[مشاهده متن کامل]

جان شیرین حضرت آقا سرور دنیا دیشب از دماغ مبارکش گویا پریده باشد و قفس تنگ تن خاکی اش را رها نموده و دار فانی را وداع گفته و شتابان یا عجولانه بسوی دیار باقی شتافته بوده باشد، که امیدواریم در بین راه هوائی طعمه ای لذید و خوش مزه برای مرغ افسانه ای و شکاری عنقیا نگردیده بوده باشد. اینست گوشه ای از حکمت اصیل اشراقی یا فلسفه اولیا.
من یک کوزه خاکی نیم خالی از آب معنا نیم
و به سان لوح نَن وِشته سفید یا سیاه نیم
بلکه مشعل باغچه و فانوس سرای ملکوتیم
یا یکی از مرغان باغ و نیچه ای از نیستان ملکوتیم
چند روزی یک قفسی تنگ ساخته اند موقتی برایم
از آب و خاک و باد و آتش این قصه یا داستان قدس رضویم/
ای یار فلسفی! ای دوستدار فیل و سوفی
بیا روشن کن با شعله ی شمع معانی ات
این فانوس را درین کلبه یا کوخ و یا این ایوان گلی
ای جلال و شکوه و عزت و شوکت و شهاب اشراقیم/

متا در زبان یونانی به معنای 《در کنارِ و یا در میانِ 》. لذا متافیزیک از لحاظ زمانی هم می تواند به معنای قبل و هم بعد از طبیعت باشد و از لحاظ مکانی در کلیه جهات به معنای چپ و راست، جلو و عقب ، بالا و پائین. برای سهولت درک موضوع می توان دو کره تودرتو را تصور نمود که محیط کره میانی مرز درونی و پائینی کره بیرونی باشد که خود در کلیه جهات باز و بیکران. اینست تصویر فکر و خیال افلاطون در باره عالم ایده ها یا ماوراء طبیعت در بیرون و بالا و عالم محسوسات یا طبیعت در درون و پائین. ارسطو شاگرد برجسته افلاطون در فکر و خیال محیط کره میانی را برداشته یا حذف نموده و هردو کره را به یک کره واحد و باز و بیکران تبدیل نموده به شکل یک جهان نامتناهی، غیر حادث و قدیمی یعنی آفریده نشده که همیشه بوده و هست و خواهد بود. از این راه و به این روش، یگانه انگاری یعنی یکی بودن طبیعت و ماوراء طبیعت را جایگزین دوگانه انگاری افلاطون و فرم های مطلق را جانشین ایده های وی نموده که بصورت امکانات بالقوه در باطن واقعیت موجودند و نه به شکل مثال یا الگو در ورای طبیعت. نکته بسیار مهم در این زمینه اینست که هم افلاطون و هم ارسطو ( استاد و شاگرد ) بر روی ایده طلائی و درخشان دموکریت فیلسوف ماقبل خود و سقراط سرپوش نفوذ ناپذیر گذاشته اند تا هم عصریان و آیندگان نتوانند نور آنرا مشاهده کنند. از ترس اینکه مبادا نور شمع های ناچیز افکار و خیالات خود شان زیر تابش نور آن آفتاب درخشان محو و ناپدید گردند. آن ایده منور و فکر روشن علمی به بیان خود دموکریت بصورت زیر فرمولبندی گردیده : این دنیا از لحاظ اندازه متناهی و از لحاظ عددی نامتناهی یعنی بیشمارست. به زبان فارسی امروز و آینده یعنی گیتی ها یا کیهان ها و یا جهان های متناهی، مساوی، موازی و بیشمار.
...
[مشاهده متن کامل]

ضمنن فلسفه اَولی و آخری یکی اند، واحد و یگانه و چیز دیگری نیستند غیر از فلسفه خود خدا و نه حکمت ها و فلسفه های سروده شده توسط انسان های نادر و انگشت شمار در طول اعصار مختلف تاریخ از عهد آنتیک تاکنون. به عنوان مثال محتوای کتب به اصطلاح وحیانی آسمانی ادیان ابراهیمی یا محتوای وداها و اُپانیشادهای هندوان و بودائیان و یا اوستای نوشتاری ایرانیان . فلسفه وسطی یا فلسفه طبیعی هم به خود خدا تعلق دارد و نه فلسفه هائی که توسط دانشمندان علوم طبیعی و تجربی در مورد طبیعت بیان گردیده و به زبان ریاضی فرمولبندی شده و در عمل از کاربرد های فراوان و مفید بر خوردارند. خدای حقیقی و واقعی ( یعنی خدا از دیدگاه علمی و نه دینی و فلسفی و عرفانی ) هیچ چیز دیگری نمی باشد غیر از محیط و محتوای گیتی ها یا کیهان ها و یا جهان های متناهی و مساوی و موازی و بیشمار. چنین خدائی به هیچگونه ستایش و پرستش، نیایش و مناجات، دعا و عبادات، طاعت و بندگی، تسبیح و ذکر، احداث معابد و قربانی حیوانات در اطراف آنها، زیارت خانه هایش در فلان سرزمین ها، تعیین قبله گاه و اوقات شرعی از طرف انسان هیچگونه نیازی نداشته، ندارد و نخواهد داشت بلکه جاودانه بی نیار مطلق است. فهم و درک خدا از خود به کمک حواس و فهم و عقل افراد انسانی در طول اعصار گذشته و حال و آینده همیشه محدود و نسبی و مشمول حال تکامل بوده و می باشد، اما به کمک حواس و فهم و عقل بیکران خویش جاودانه در نهایت کمال ایده آل یعنی خود آگاه و آگاه مطلق به همه چیز و همه کس.
در پایان این کامنت کوتاه یا پیامک، از دیدگاه فردی من، به کار بردن عباراتی از قبیل 《حکیم و حکیمان الهی 》آیت یا نشانیست از خیالات واهی و جاری نمودن آن بر زبان.