[ویکی فقه] فلسفه اخلاق دوران یونانی مآبی. فلسفه اخلاق دوران یونانی مآبی را می توان رسیدن به سعادت دانست. البته در این فلسفه فضیلت نیز به عنوان اساس و شرطی جهت راهیابی به سعادت از جایگاه مهم و والایی برخوردار است.
پس از مرگ اسکندر کبیر (۳۵۶- ۳۲۳ ق. م) دورانی آغاز می گردد که دوران یونانی مآبی در فرهنگ یونانی نامیده می شود. به دلیل آنکه وفات ارسطو (۳۸۴- ۳۲۲ ق.م) پس از مرگ اسکندر حادث گشت، مورخین عقلی مسلک، فلسفه مابعد ارسطو را یونانی مآبی نام نهاده اند. برخی اندیشمندان، دوران یونانی مآبی را برای تمایز دوران مربوط به فلسفه کلاسیک که متعلق به سقراط، افلاطون و ارسطو است، از دوران فلسفه جدید، بدین عنوان نام گذاری کرده اند.
← مکاتب عصر یونانی مآبی
می توان فلسفه اخلاق در این دوران را نیز «سعادت گرا» تلقی نمود. با این توضیح که در این فلسفه نیز فضیلت به عنوان اساس و شرطی جهت نیل به سعادت مهم و والا محسوب می گردد. در واقع از جمله مباحث عمده و مطروحه در این دوران ارتباط بین سعادت و فضیلت و ایضاح و تحلیل آن می باشد.در این مباحث همواره تلاش می گشت تا فلسفه و اخلاق سقراط به عنوان الگو و سرمشقی معرفی گردد و از تفسیر دقیق آن و مشخص نمودن شرایط تحقق سعادت و ایضاح مقدمات و پیش شرط های آن، به نیل جامعه به سوی سعادت حقیقی کمک گردد. الگویی که عقلانیت، فضیلت، خوداتکایی و استغنا از شاخصه های آن به شمار می رود.
سعادت گرایی نزد فیلسوفان
باید اذعان داشت هر کدام از مکتب های رشد یافته در این دوران شرایطی را برای سعادت اتخاذ نموده که در مجموع سقراط گونه است از فیلسوفان نامی این دوه می توان به تئوفراستوس (۳۲۷- ۲۸۶ ق.م) و اپیکور (۳۴۱- ۲۷۰ ق.م) اشاره نمود. تئوفراستوس دارای آثار علمی تجربی است. آثار و دیدگاه های وی به صورت نقل قول ها و تلخیص های اندکی برجای مانده است. فلسفه اخلاق اپیکوروس اندکی غنی تر و دارای منابع زیادتری است. «نامه هایی به منوکیوس» نوشته اپیکور و نیز مطالبی از وی حاوی کلمات قصار و آموزه های اساسی فلسفه او نیز بر جای مانده است. از «زنون» اهل سیتیوم نیز که بنیانگذار رواقی گری اولیه می باشد نیز آثاری به صورت مستقیم یافت نمی شود. در مورد دیگر فلاسفه یونانی مآبی نیز چون پیر هونیزم مطالبی به صورت سرگذشت نامه و آن هم به صورتی محدود می توان یافت نمود.
ویژگی های این دوران
...
پس از مرگ اسکندر کبیر (۳۵۶- ۳۲۳ ق. م) دورانی آغاز می گردد که دوران یونانی مآبی در فرهنگ یونانی نامیده می شود. به دلیل آنکه وفات ارسطو (۳۸۴- ۳۲۲ ق.م) پس از مرگ اسکندر حادث گشت، مورخین عقلی مسلک، فلسفه مابعد ارسطو را یونانی مآبی نام نهاده اند. برخی اندیشمندان، دوران یونانی مآبی را برای تمایز دوران مربوط به فلسفه کلاسیک که متعلق به سقراط، افلاطون و ارسطو است، از دوران فلسفه جدید، بدین عنوان نام گذاری کرده اند.
← مکاتب عصر یونانی مآبی
می توان فلسفه اخلاق در این دوران را نیز «سعادت گرا» تلقی نمود. با این توضیح که در این فلسفه نیز فضیلت به عنوان اساس و شرطی جهت نیل به سعادت مهم و والا محسوب می گردد. در واقع از جمله مباحث عمده و مطروحه در این دوران ارتباط بین سعادت و فضیلت و ایضاح و تحلیل آن می باشد.در این مباحث همواره تلاش می گشت تا فلسفه و اخلاق سقراط به عنوان الگو و سرمشقی معرفی گردد و از تفسیر دقیق آن و مشخص نمودن شرایط تحقق سعادت و ایضاح مقدمات و پیش شرط های آن، به نیل جامعه به سوی سعادت حقیقی کمک گردد. الگویی که عقلانیت، فضیلت، خوداتکایی و استغنا از شاخصه های آن به شمار می رود.
سعادت گرایی نزد فیلسوفان
باید اذعان داشت هر کدام از مکتب های رشد یافته در این دوران شرایطی را برای سعادت اتخاذ نموده که در مجموع سقراط گونه است از فیلسوفان نامی این دوه می توان به تئوفراستوس (۳۲۷- ۲۸۶ ق.م) و اپیکور (۳۴۱- ۲۷۰ ق.م) اشاره نمود. تئوفراستوس دارای آثار علمی تجربی است. آثار و دیدگاه های وی به صورت نقل قول ها و تلخیص های اندکی برجای مانده است. فلسفه اخلاق اپیکوروس اندکی غنی تر و دارای منابع زیادتری است. «نامه هایی به منوکیوس» نوشته اپیکور و نیز مطالبی از وی حاوی کلمات قصار و آموزه های اساسی فلسفه او نیز بر جای مانده است. از «زنون» اهل سیتیوم نیز که بنیانگذار رواقی گری اولیه می باشد نیز آثاری به صورت مستقیم یافت نمی شود. در مورد دیگر فلاسفه یونانی مآبی نیز چون پیر هونیزم مطالبی به صورت سرگذشت نامه و آن هم به صورتی محدود می توان یافت نمود.
ویژگی های این دوران
...
wikifeqh: فلسفه_اخلاق_دوران_یونانی مآبی