فلسفه ابن سینا

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] نظام فلسفی ابن سینا، به طور کلی و به ویژه از لحاظ برخی اصول آن ، ژرف ترین و ماندنی ترین تأثیر را بر تفکر فلسفی اسلامی پس از وی و نیز بر فلسفه اروپایی سده های میانه داشته است .
این نظام فلسفی آمیزه ای است از مهم ترین عناصر بنیادی فلسفه مشایی - ارسطویی و برخی عناصر مشخص جهان بینی نوافلاطونی ، در پیوند با جهان بینی دینی اسلامی . با وجود این ، ابن سینا، پیش از هر چیز پیرو ارسطو است که درباره وی می گوید «امام حکیمان و دستور و آموزگار فیلسوفان ارسطاطالیس ». اما این پیروی از ارسطو، تعصب آمیز و کورکورانه نیست . ابن سینا، در پیروی از خطوط اساسی اندیشه های بنیادی ارسطو، گاه به گاه و اینجا و آن جا در ساختار تفکر مشایی نوآوری می کند، نکات مبهم تفکر ارسطو را روشن می سازد، به ویژه به تفصیل می پردازد و گاه برآن می افزاید و سرانجام می کوشد که به یاری عناصری از اندیشه های افلوطینی (پلوتینوس ) و نوافلاطونی نظام فلسفی نوینی بنیاد نهد، اما رویدادهای زندگانی به ویژه مرگ زودرسش ، کوششهای او را ناتمام و نافرجام گذاشت .
فلسفه مشرقی
ابن سینا، نظام فلسفی نوین خود را که قصد داشته است آن را به پایان برساند «حکمت یا فلسفه مشرقی » نامیده است . درباره این فلسفه مشرقی از سوی پژوهشگران سالهاست که نظرهای بسیار اظهار شده است . این مسأله نخستین بار از سوی خاورشناس ایتالیایی نالینو در مقاله ای به عنوان «فلسفه مشرقی یا اشراقی ابن سینا» در نشریه ایتالیایی «مجله مطالعات خاوری » مطرح گردید. نویسنده در این مقاله نشان می دهد که نزد ابن سینا، سخن بر سر «فلسفه مشرقی » است نه «اشراقی ».
← گزیده ی ناشر
از گفته های ابن سینا در هر دو مقدمه بر شفا و منطق المشرقیین چنان برمی آید که وی فلسفه مشرقی را پیش از به پایان رساندن شفا نوشته بوده است و اللواحق را در هنگام نوشتن دیباچه منطق المشرقیین هنوز همچنان در دست نوشتن داشته است . اکنون این پرسش به میان می آید که آیا ابن سینا واقعاً در فلسفه مشرقی خود، قصد داشته است که بینش فلسفی نوینی را غیر از آنچه در سنّت تفکر فلسفی مشایی شناخته شده است ، عرضه کند؟ از یک سو ما در بخش منطق المشرقیین که تنها پاره ای کوتاه از طرح بزرگ فلسفه مشرقی بوده است ، چندان نشانی از نوآوری نمی بینیم ، جز آنکه ابن سینا به طور کلی در «منطق » شفا نیز از لحاظ شروح و بسط و تفصیل برساختار منطق ارسطویی ، افزوده است . گفته های خود ابن سینا در دیباچه بر منطق المشرقیین نیز، چنانکه دیدیم ، تأکید می کند که وی همچنان به سنّت مشاییان وفادار مانده است . اما از سوی دیگر، در برخی از نوشته های دیگر ابن سینا، مانند الاشارات و التنبیهات و به ویژه رسائل عرفانی و نیز در پاره هایی بازمانده از کتاب الانصاف وی ، گرایشی به نگرش تازه ای به فلسفه آشکار می شود، اما حتی در اینگونه نوشته ها نیز اصول بنیادی تفکر ابن سینا، همان اصول ارسطویی - مشایی است آمیخته با عناصر بارزی از بینش نوافلاطونی .
سخن سهروردی درباره بینش اشراقی
...

پیشنهاد کاربران

بپرس