فلجم. [ ف َ ج َ ] ( اِ ) قفل و غلق در باشدیعنی زنجیر دروازه و کلیدان ، و به این معنی با خای نقطه دار هم هست. ( برهان ). رجوع به فلج و فلخم شود.
قفل، کلون در، کلیدان، زنجیر پشت در: در به فلجم کرده بودم استوار / وز کلیدانه فروهشته مدنگ (علی قرط اندکانی: شاعران بی دیوان: ۳۲۴ )