فلاطون

لغت نامه دهخدا

فلاطون. [ ف َ ] ( اِخ ) حکیمی بوده مشهور و معروف در زمان عیسی علیه السلام ( ! ) و استاد ارسطو معلم اول. ( برهان ). افلاطون :
کسی که ش فلاطون بُده ست اوستاد
خردمند و بادانش و بانژاد.
فردوسی.
نمازی کز سه علم آرد فلاطون ، پیرزن بینی
که یک دم چار رکعت کرد، حاصل شد دوچندانش.
خاقانی.
فلاطون و والیس و فرفوریوس
که روح القدس کردشان دستبوس.
نظامی.
گر فلاطون به حکیمی سخن عشق بپوشد
عاقبت پرده برافتد ز سر راز نهانش.
سعدی.
آن نشنیدی که فلاطون چه گفت
مور همانا که نباشد پرش.
سعدی.
رجوع به افلاطون شود.

پیشنهاد کاربران

بپرس