فلار

لغت نامه دهخدا

فلار. [ ف َل ْ لا ] ( اِ ) آذربو. ( فهرست مخزن الادویه ). نوعی بیخ سفید است. ( آنندراج ). قلار. عرطنیثا را به پارسی فلارگویند و گلیم شوی نیز گویند. ( ذخیره خوارزمشاهی ).

فلار. [ ف َ ] ( اِخ ) دهی است از بخش معلم کلایه شهرستان قزوین که دارای 414 تن سکنه است. آب آن ازچشمه و محصول عمده اش غله ، نخود، انگور و کاردستی مردم کرباس بافی است. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 1 ).

پیشنهاد کاربران

بپرس