فلاته. [ ف ُ / ف ِ ت َ / ت ِ ] ( اِ ) نوعی از حلواست که آن را با شیر گوسفند پزند، و در فارسی آن را میده خوانند. ( برهان ). فراته. فراتق. ( یادداشت مؤلف ) : از وی [شهر مرو] پنبه نیک و اشترغار و فلاته و سرکه و آبکامه و جامه های قزین و ملحم خیزد. ( حدود العالم ).
فرهنگ فارسی
نوعی حلوا که آنرا با شیر گوسفند پزند و در فارسی آن را میده خوانند .
فرهنگ معین
(فَ یا فُ تِ ) (اِ. ) نک فراته .
فرهنگ عمید
= فراته
فرهنگستان زبان و ادب
{set , plateau (fr. )} [سینما و تلویزیون] فضایی معمولاً ساختگی در داخل یا خارج استودیو که موضوع در آنجا فیلم برداری یا تصویربرداری شود