فلا

لغت نامه دهخدا

فلا. [ ] ( اِ ) آذربو. ( فهرست مخزن الادویه ).

فلا. [ ف َ ] ( ع حرف ربط مرکب ) ( از: فاء + لا، حرف نفی ) پس نه. وگرنه :
ما را تو دست گیر و حوالت مکن به خلق
الا الیک حاجت درماندگان فلا.
سعدی.

فلا. [ ف َ ] ( ع اِ ) ج ِ فلاة. بیابانها. ( منتهی الارب ) :
یا رب چه شد این خلق که با آل پیمبر
چون کژدم و مارند و چو گرگان فلااند.
ناصرخسرو.
تا چه دیدی خواب دوش ای بوالعلا
که نمی گنجی تو در شهر و فلا.
مولوی.
یا چو درختم که به امر رسول
بیخ کشان آمدم اندر فلا.
مولوی ( کلیات شمس ج 1 ص 160 ).
رجوع به فلاة شود.

فرهنگ فارسی

جمع فلاه

دانشنامه اسلامی

[ویکی الکتاب] معنی لَا تَمِیلُواْ: مایل نشوید (عبارت " فَلَا تَمِیلُواْ کُلَّ ﭐلْمَیْلِ "یعنی "پس تمایل خود را به طور کامل متوجه یک طرف ننمایید")
معنی لَا تَخْضَعْنَ: خضوع نکنید (عبارت "فَلَا تَخْضَعْنَ بِـﭑلْقَوْلِ "یعنی با کرشمه وناز سخن نگویید)
معنی لَا نُقِیمُ: برپا نمی کنیم (عبارت "فَحَبِطَتْ أَعْمَالُهُمْ فَلَا نُقِیمُ لَهُمْ یَوْمَ ﭐلْقِیَامَةِ وَزْناً " یعنی : پس اعمالشان تباه و بی اثر شد لذا میزانی برای سنجش اعمالشان در روز قیامت به پا نمی کنیم)
معنی مَّیْسُوراً: آسان (فقل لهم قولا میسورا بدین معنی است که با ایشان به نرمی حرف بزن ، سخن درشت و خشن مگو و این سفارش را در جائی دیگر به بیانی دیگر فرموده : و اما السائل فلا تنهر . )
معنی عَقَبَةَ: راه سنگلاخی و دشوار است که به طرف قله کوه منتهی میشود (اقتحام عقبه در عبارت "فَلَا ﭐقْتَحَمَ ﭐلْعَقَبَةَ "اشاره است به انفاقهایی که برای انفاقگر بسیار دشوار باشد ، که بعدا هم به این معنا تصریح میکند)
معنی لَا یَجِدُواْ: نیابند ( در عبارت "فَلَا وَرَبِّکَ لَا یُؤْمِنُونَ حَتَّیٰ یُحَکِّمُوکَ فِیمَا شَجَرَ بَیْنَهُمْ ثُمَّ لَا یَجِدُواْ فِی أَنفُسِهِمْ حَرَجاً مِّمَّا قَضَیْتَ "جزمش به دلیل " حتی " است)
معنی لَا یُظْهِرُ: تسلط نمی دهد (اظهار کسی بر هر چیز به معنای آن است که او را در رسیدن به آن چیز کمک کنی و او را بر آن مسلط سازی لذا عبارت "فَلَا یُظْهِرُ عَلَیٰ غَیْبِهِ أَحَداً " یعنی "من کسی را برای احاطه به غیب خودم کمک نمیکنم ، و بر غیب خود مسلط نمیسازم " )
معنی نَعُدُّ: می شماریم(کلمه عد در عبارت "فلا تعجل علیهم انما نعد لهم عدا "به معنای شمردن است ، و چون شمردن هر چیزی آن را به آخر میرساند و نابود میکند ومعنی آن میشود :بنابراین بر [شکست و هلاکت] آنان شتاب مکن، ما [همه اعمال و رفتار حتی لحظات عمرشان را] به دقت شماره...
معنی عَدّاً: شمارش کردنی نگفتنی (کلمه عد در عبارت "فلا تعجل علیهم انما نعد لهم عدا "به معنای شمردن است ، و چون شمردن هر چیزی آن را به آخر میرساند و نابود میکند ومعنی آن میشود :بنابراین بر [شکست و هلاکت] آنان شتاب مکن، ما [همه اعمال و رفتار حتی لحظات عمرشان را] به...
معنی لَا یُؤْذَیْنَ: آن زنان آزار داده نمی شوند (قبل از اسلام نیز مرسوم بوده که زنان روسری می پوشیدند ولی پایین آن را پشت سر می انداختند درعبارت "یُدْنِینَ عَلَیْهِنَّ مِن جَلَابِیبِهِنَّ ذَ ٰلِکَ أَدْنَیٰ أَن یُعْرَفْنَ فَلَا یُؤْذَیْنَ" به زنان مؤمن می گوید که طرز روسر...
معنی یُصْلِحَا: که آن دو اصلاح کنند (منظور از عبارت "وَإِنِ ﭐمْرَأَةٌ خَافَتْ مِن بَعْلِهَا نُشُوزاً أَوْ إِعْرَاضاً فَلَا جُنَاْحَ عَلَیْهِمَا أَن یُصْلِحَا بَیْنَهُمَا صُلْحاً " :زنی از ناسازگاری شوهرش، یا رویگردانیاش [از حقوق همسرداری] بیمناک است، بر آن دو [از نظ...
معنی مِرَاءً: بحث و مجادله (کلمه مریة به معنای تردد در چیزی است ، و شک از مریه عمومیتر است . امتراء و ممارات به معنای محاجه (دلیل آوردن)در آن امری است که مورد تردید باشد . اصل کلمه مریة از اصطلاح مریت الناقة گرفته شده که معنایش به پستان ماده شتر جهت دوشیدن شیر دس...
معنی عُدْوَانَ: ظلم - تجاوز - دشمنی - خصومت (در عبارت "لَا تَعَاوَنُواْ عَلَی ﭐلْإِثْمِ وَﭐلْعُدْوَانِ " و نظایر آن ، عدوان آن اعمال زشتی است که ضررش دامنگیر دیگران میشود ، و گناهان مربوط به حق الناس است که موجب اذیت و آزار مردم می شوند.کلمه عدوان همه رقم تجاوز را ش...
معنی یُعْرَفْنَ: که شناخته شوند (عبارت "ذَ ٰلِکَ أَدْنَیٰ أَن یُعْرَفْنَ فَلَا یُؤْذَیْنَ " یعنی :این [پوشش] به اینکه [به عفت و پاکدامنی] شناخته شوند نزدیکتر است، و در نتیجه [از سوی مردم بیتقوا] مورد آزار قرار نخواهند گرفت.قبل از اسلام نیز مرسوم بوده که زنان روسری می...
معنی لَا: نه ( اگر در ترکیب با افعال به کار رود چنانچه در آخر فعل تغییر ایجاد کند ( جزم دهنده باشد) معنای نهی به اصل فعل اضافه می کند مثلاً "رَبِّ فَلَا تَجْعَلْنِی فِی ﭐلْقَوْمِ ﭐلظَّالِمِینَ " که یعنی "پروردگارم مرا در میان قوم ظالم قرار نده"که در اینجا آخر ...
ریشه کلمه:
ف (۲۹۹۹ بار)
لا (۱۸۰۹ بار)

پیشنهاد کاربران

بپرس