فقح

لغت نامه دهخدا

فقح. [ ف َ ] ( ع مص ) چشم بازکردن بچه سگ. || بر شرم کسی زدن. ( منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ). || سفوف ساختن چیزی را. ( منتهی الارب ). و لغت یمانی است. ( از اقرب الموارد ). || شکوفه برآوردن گیاه و با غوره رنگین گردیدن. ( منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ).

فرهنگ فارسی

چشم باز کردن بچه سگ . یا بر شرم کسی زدن .

دانشنامه آزاد فارسی

فَقَح ( ـ ح ۷۳۲/ح ۷۳۰پ م)(Pekah)
در عهد عتیق (دوم پادشاهان ۲۵:۱۵ـ۳۱) سرداری از سپاه فَقَحیا شاه اسرائیل که با همدستی گروهی از جِلعادیان وی را به قتل رساند و جانشین اش شد (۷۵۸پ م).

پیشنهاد کاربران

بپرس