فغوم

لغت نامه دهخدا

فغوم. [ ف ُ ] ( ع مص ) بند کردن بوی خوش سوراخ بینی کسی را. || گشادن بوی خوش سده را. || بوسه دادن زن را. || بوسه دادن کسی را. || شیر خوردن بزغاله. || شکفتن گل. ( منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ). رجوع به فغم شود.

فرهنگ فارسی

بند کردن بوی خوش سوراخ بینی کسی را . یا بوسه دادن زن را .

پیشنهاد کاربران

بپرس