فغستان

فرهنگ اسم ها

لغت نامه دهخدا

فغستان. [ ف َ غ ِ ] ( اِ مرکب ) بتخانه.بتکده. ( برهان ) ( فرهنگ فارسی معین ). || حرمسرای پادشاهان را نیز گویند. ( برهان ) :
نیارم فغستان خاقان برنج
سپارید هرچ ایدرش هست گنج.
اسدی.
فغستان خاقان و گنج ایدر است
بدان گر دهیم این ز ما درخور است.
اسدی.
شه چین جدا با فغستان و رخت
همی رفت با پیل و با تاج وتخت.
اسدی.
|| کنایه از خوب صورتان و صاحب حسنان هم هست. ( برهان ). یار. دلاَّرام. محبوبه. ( فرهنگ فارسی معین ) :
فرستش بسوی شبستان خویش
بر خواهران و فغستان خویش.
فردوسی.

فغستان. [ ف َ غ ِ ] ( اِخ ) بیستون. رجوع به بیستون شود.

فغستان. [ ف َ غ ِ ] ( اِخ ) نام دختر کید هندی. ( یادداشت مؤلف ) :
فغستان چو آمد بمشکوی شاه
یکی تاج بر سر ز مشک سیاه.
فردوسی.
فغستان ببارید خون سرشک
همی رفت با فیلسوف پزشک.
فردوسی.

فغستان. [ ف َ غ ِ ] ( اِخ ) دهی است از بخش کنار رودخانه شهرستان گلپایگان ، دارای 216 تن سکنه. آب آن از قنات و محصول عمده اش غله ، لبنیات و پنبه است. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6 ).

فرهنگ فارسی

۱ - بتخانه بتکده ۲ - حرمسرای شاهان و بزرگان ۳ - یار دلارام محبوبه : فغستان چو آمد بمشکوی شاه یکی تاج است بر سر ز مشک سیاه .
بتخانه و بتکده

فرهنگ معین

(فَ غِ ) (اِمر. ) ۱ - بتخانه ، بتکده . ۲ - حرمسرا. ۳ - خوب رو، کنیز خوب رو.

فرهنگ عمید

۱. بتخانه، بتکده.
۲. [مجاز] حرم سرا: فرستش به سوی شبستان خویش / بر خواهران و فغستان خویش (فردوسی: ۲/۲۱۲ ).

پیشنهاد کاربران

فغستان:
دکتر کزازی در مورد واژه ی "فغستان" می نویسد : ( ( فغستان از دو پاره فغ/ ستان ( پسوند جای ) ساخته شده است. فغ ریختی است از "بغ" که در اوستا، بغه و در پارسی باستان، بَگه و در پهلوی، بگbag بوده است و به معنی خداست. معنای نخستین این واژه بخش و بهره بوده است و ستاکی است که در بختنbaktan پهلوی و بخشیدن پارسی کاربرد داشته است و هنوز دارد. ریخته هایی دیگر از این واژه در پارسی یکی بَهْbah است که در بَهِسْتان و بَهِستون ( بیستون ) دیده می آید و دیگر بَی که آن را در بیستون و بَیدخت می توانیم دید، آن نخستین که به معنی جای بغ است، نام کوهی است پرآوازه در نزدیکی کرمانشاه و این دومی که به معنی دخت بغ است بر نامی است ناهید یا آناهیتا را. ریخت سومین این واژه را که ریخت تازی شده آن است در واژه فغفور ( بغفور ) نیز می توانیم یافت که به معنی پور بغ است. " فغ"در پارسی در معنی بت به کار برده شده است. اسدی طوسی آن را واژه فرگانی دانسته است
...
[مشاهده متن کامل]

گفتم: "فغان کنم ز تو ای فغ هزار بار
گفتا که از فغان بود اندر جهان فغان ( اسدی )
فغستان در معنی بتخانه نیز مشکو و شبستان و حرمسرا به کار رفته است . ) )
( ( فرستش به سوی شبستان خویش،
بر خواهران و فغستان خویش ) )
( نامه ی باستان ، جلد ۳ ، میر جلال الدین کزازی ، 1385، ص205 . )

بپرس