فغان داشتن. [ ف َ ت َ ] ( مص مرکب ) ناله کردن. در حال فریاد بودن. فغان کردن : اگر مرده مسکین زبان داشتی بفریاد و زاری فغان داشتی.سعدی.ولیکن چون عسل بشناخت سعدی فغان از دست زنبوری ندارد.سعدی.