فغا

لغت نامه دهخدا

فغا. [ ف َ ] ( ع اِ ) دانه تلخه و مانند آن که از گندم دور نمایند. || کاه گندم. || آفتی که همچو غبار بر غوره خرما نشیند و از رسیدن مانع گردد. || غوره تباه شده. || نفی کرده از شتران. || ردی هر چیزی. || شیردوشه چرمین. || کاسه بزرگ. ( از منتهی الارب ). || کجی است در دهان. ( منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ).

فرهنگ فارسی

دانه تلخه و مانند آن که از گندم دور نمایند . یا آفتی که همچو غبار بر غوره خرما نشیند و از رسیدن مانع گردد .

پیشنهاد کاربران

بپرس