فعلیت
/fe~liyyat/
معنی انگلیسی:
لغت نامه دهخدا
فعلیة. [ ف ِ لی ی َ ] ( ع ص نسبی ) فعلیه. مؤنث فعلی. ( فرهنگ فارسی معین ).
- قوه فعلیه ؛ نیرو. قوت. انرژی. ( از فرهنگ فارسی معین ). رجوع به فعلی شود.
فرهنگ فارسی
دانشنامه آزاد فارسی
فِعْلیّت (entelechy)
اصطلاحی در فلسفه. نزد ارسطو به معنای تحقق قوه یا استعداد یک چیز، یا نحوۀ هستی چیزی که ماهیتش کاملاً تحقق یافته باشد، در مقابل وجود صرفاً بالقوه. در نظر ارسطو ماده یا هیولی وجود بالقوه هر چیزی را تشکیل می دهد و صورت به این وجود بالقوه فعلیت می دهد و آنرا تحقق می بخشد و کمال هر چیز به فعلیت آن است. اصطلاح یونانی «انتلخیا» در فلسفه اسلامی هم به فعلیت و هم به کمال ترجمه شده است.
اصطلاحی در فلسفه. نزد ارسطو به معنای تحقق قوه یا استعداد یک چیز، یا نحوۀ هستی چیزی که ماهیتش کاملاً تحقق یافته باشد، در مقابل وجود صرفاً بالقوه. در نظر ارسطو ماده یا هیولی وجود بالقوه هر چیزی را تشکیل می دهد و صورت به این وجود بالقوه فعلیت می دهد و آنرا تحقق می بخشد و کمال هر چیز به فعلیت آن است. اصطلاح یونانی «انتلخیا» در فلسفه اسلامی هم به فعلیت و هم به کمال ترجمه شده است.
wikijoo: فعلیت
پیشنهاد کاربران
فعلیت در علم حقوق یعنی اجرا و یا شروع به اجرا
تفاوت فعل و عمل: فعل به کار جزئی و لحظه ای مربوط می شود که به سرعت انجام شود اما �عمل� یک کار استمراری و همراه با برنامه ریزی قبلی است
به انجام رسیدن