فعلگی. [ ف َ ع َ ل َ /ل ِ ] ( حامص ) عمل فعله. عملگی. ( یادداشت مؤلف ). کارگری. فعله بودن. مزدوری. || کارگری بدون اجرت و مزد. ( فرهنگ فارسی معین ). رجوع به فعله شود.
فرهنگ فارسی
۱ - فعله بودن مزدوری کارگری ۲ - کارگری بدون اجرت و مزد . توضیح در تداول بسکون عین استعمال شود و آن غلط است
فرهنگ معین
(فَ عْ لِ ) (حامص . ) از فعله عربی ، کارگری ، مزد بگیری .