❤️ فعل های زبان محلی مازندرانی
💠دوی شییِن، دَوی شیئِن ( واو ) ( ریشه: شوئِن بَشوئِن ) = رفتن
💠درمه شومّه شومبه : دارم میرم می روم
💠دکاردِن= انجام دادن، چیزی را داخل کیسه یا ظرفی ریختن، کردن
... [مشاهده متن کامل]
💠بکِشییِن بَکشیئِن= کشیدن، کشیدن با ترازو، وزن و اندازه گیری کردن.
رَسِن ره بَکِشین
این سِ زَمنی ره بَکِش
💠بکاشتِن بَکُوشتِن = کشتن ، خاموش کردن ( شعله آتیش و چراغ )
💠دکِّلِستِن ، دَکِّلییِن ، دَکِّلیئِن ، بَکِّلِستِن = ریختن ، سر رفتن و لبریز شدن ( غذا و آش و آب ) ، چِکّه کردن ( پرتاپ ترشحات قطرات آب و ترشی هنگام پختن )
💠بگذِشتِن = گذشت کردن ، بخشیدن ، سپری و تمام شدن از وقت معین و ماعد
💠بئِشتِن ، بِهِشتِن = گذاشتن ، قرار دادن ، اجازه دادن. کیجا لَوِه ره طاقسَر بِئِل . بِئِل بُورِم ( اجازه بده برم ) .
💠بگذِشتِن= گذشت کردن ، بخشیدن ، عبور کردن رد شدن ( از آب رودخانه ) ، تمام شدن ( وقت معین ) .
همدیگر جه بُگذِرین صلح هِکانین .
از ماعد بُگذِشته ! گال بانو هنوز وَچه ره دِنیا نیُورده؟
💠بلارِم = قربان و فدات بشوم.
💠بلارِم هِکاردِن = آرام و خونسرد کردنِ شخص عصبانی یا حیوان خشمگین، تربیت و نصیحت کردن فرزند شلوغ بدون خشونت ، ( کاربرد : برای جور شدن با حیوان و دام هنگام شیر دوشیدن یا اعتماد و اطمینان کردن حیوان به انسان )
💠 بسِرُستِن ، بَروستِن ، بَرُسِّن = غرغر کردن ، داد و بیداد کردن همراه با گله و شکوه و نارضایتی
💠بم پِرِستِن ، بِم پِرِسِّن ، بِم بِزی ( بازی بِزدی ) هِکاردِن = به هوا پریدن همراه با شادی ، غلغله به پا کردن
💠بمِردِن = مُردن
💠بمُوندییِن بَمُونِستِن بَمُونِسِّن = ماندن ، ماندگار شدن ، ماندنی شدن
💠بندُوستِن بِندُوسِّن اِندُوستِن = رنگ آمیزی کردن و مالیدن نوعی گِل به دیوار ، ماله کردن و گِل مالی کردنِ قسمت بالای دیوار با نوعی خاک سفید و قسمت پایین دیوار از ترکیب خاک زرد و پهن گاو و اسب
💠ببارِستِن ، بِوارِستِن ، بِوارِسِّن ، بِبارییِن ، بِوارییِن = باریدن ( باران و برف و تگرگ )
💠بوردِن ، بُر ، بُور = بُرُو ، رفتن ، رهسپار شدن
💠بوِردِن = بُردَن ، انتقال دادن
💠بوسِستِن ، بُوسِسِن ، بُوسِّن = پاره شدن ریسمان و طناب ، سقط کردن شدن یا افتادن بچه ، رها شدن ، ترکیدن ، هلاک شدن از خستگی
💠بوسِندِنیئِن ، بُوسِندِنییِن = پاره کردن ، سقط کردن و انداختن ، هلاک کردن کسی از خستگی و کار کشیدن
💠بیتِن بَهیتّن ( گیتِن ) = گرفتن ، دریافت کردن
💠دویّه گیته : داشت می گرفت
💠بیاردِن ، بیُردِن بیُوردِن = آوردن
💠گج بَوییِن ( واو ) ، گِج بَییِن بَیِّن = گیج و سردرگم و گمراه شدن
💠بئوتِن ، بائوتِن = گفتن
💠بمُوئِن ، بِئَمُوئِن ، بیَموئِن = آمدن
💠بییِن ، بی یِن = بیان ، بیآیند ( آمدن )
بَئور بَهور بِییِن اینجه: بگو اینجا بیان
💠بپِتِن = پختن
💠پتی هاکِردِن هِکاردِن = چیزی را در سوراخی قرار دادن ، چپاندن ( قرار دادن پارچه کهنه داخل سوراخ و دریچه پایین تنور هنگام پختن نان ) .
🌻مردم هزارجریب میدانستند برای اینکه هیزم داخل تنور راحت بسوزد نیاز به هوا و اکسیژن دارد بخاطر همین ، پایین تنور سوراخی ایجاد کردند ، و برای اینکه فرصت کافی برای استفاده از حرارت و گرمای ذغال گداخته یا انگِله برای پختن ِ نان داشته باشند و این ذغال گداخته تبدیل به خاکستر نشود دوباره این سوراخ یا دریچه را با پارچه کهنه و کیسه گونی و جِل می بستند پِتی کاردِنه.
🌻معنای دیگر آن کنایه از قالب کردن ، با زور یا با سماجت و اصرار و با زرنگی دختر مجرد خود را به عقد و وصلت پسری در آوردن
💠خاشالی هِکاردِن = خوشحالی کردن، شادی کردن
💠خاشال بَویئِن بَوییِن = خوشحال و شاد و بانشاط شدن
💠تب بَزُئِن = چِکه و اصابت کردن اندکی آب،
💠تب تِب بَزُئِن = چکیدن ، چکه چکه کردن
💠 مار دِنگُوئِن = گوساله را نزدیک گاو مادر آوردن جهت شیر دادن ، ( گوساله سرِشُ محکم به پستانِ گاوِ مادر میزند و دُمِش را تکان میدهد با لذت در حال شیر خوردن هست این عمل یعنی گوگ را مار دِنگوُمی )
💾شناسه ۱۴۰۴۰۶۲۸۲۲۴۷
https://mohsendadashpourbaker2012. blogfa. com/post/868
─═༅𖣔❅ ⃟ ⃟ ﷽ ⃟ ⃟ ❅𖣔༅═─
📑#پژوهش_ادملاوند
@edmolavand
📚#آوات_قلمܐܡܝܕ
📡✦ ࿐჻ᭂ🇮🇷࿐჻𖣔༅═─
💠دوی شییِن، دَوی شیئِن ( واو ) ( ریشه: شوئِن بَشوئِن ) = رفتن
💠درمه شومّه شومبه : دارم میرم می روم
💠دکاردِن= انجام دادن، چیزی را داخل کیسه یا ظرفی ریختن، کردن
... [مشاهده متن کامل]
💠بکِشییِن بَکشیئِن= کشیدن، کشیدن با ترازو، وزن و اندازه گیری کردن.
رَسِن ره بَکِشین
این سِ زَمنی ره بَکِش
💠بکاشتِن بَکُوشتِن = کشتن ، خاموش کردن ( شعله آتیش و چراغ )
💠دکِّلِستِن ، دَکِّلییِن ، دَکِّلیئِن ، بَکِّلِستِن = ریختن ، سر رفتن و لبریز شدن ( غذا و آش و آب ) ، چِکّه کردن ( پرتاپ ترشحات قطرات آب و ترشی هنگام پختن )
💠بگذِشتِن = گذشت کردن ، بخشیدن ، سپری و تمام شدن از وقت معین و ماعد
💠بئِشتِن ، بِهِشتِن = گذاشتن ، قرار دادن ، اجازه دادن. کیجا لَوِه ره طاقسَر بِئِل . بِئِل بُورِم ( اجازه بده برم ) .
💠بگذِشتِن= گذشت کردن ، بخشیدن ، عبور کردن رد شدن ( از آب رودخانه ) ، تمام شدن ( وقت معین ) .
همدیگر جه بُگذِرین صلح هِکانین .
از ماعد بُگذِشته ! گال بانو هنوز وَچه ره دِنیا نیُورده؟
💠بلارِم = قربان و فدات بشوم.
💠بلارِم هِکاردِن = آرام و خونسرد کردنِ شخص عصبانی یا حیوان خشمگین، تربیت و نصیحت کردن فرزند شلوغ بدون خشونت ، ( کاربرد : برای جور شدن با حیوان و دام هنگام شیر دوشیدن یا اعتماد و اطمینان کردن حیوان به انسان )
💠 بسِرُستِن ، بَروستِن ، بَرُسِّن = غرغر کردن ، داد و بیداد کردن همراه با گله و شکوه و نارضایتی
💠بم پِرِستِن ، بِم پِرِسِّن ، بِم بِزی ( بازی بِزدی ) هِکاردِن = به هوا پریدن همراه با شادی ، غلغله به پا کردن
💠بمِردِن = مُردن
💠بمُوندییِن بَمُونِستِن بَمُونِسِّن = ماندن ، ماندگار شدن ، ماندنی شدن
💠بندُوستِن بِندُوسِّن اِندُوستِن = رنگ آمیزی کردن و مالیدن نوعی گِل به دیوار ، ماله کردن و گِل مالی کردنِ قسمت بالای دیوار با نوعی خاک سفید و قسمت پایین دیوار از ترکیب خاک زرد و پهن گاو و اسب
💠ببارِستِن ، بِوارِستِن ، بِوارِسِّن ، بِبارییِن ، بِوارییِن = باریدن ( باران و برف و تگرگ )
💠بوردِن ، بُر ، بُور = بُرُو ، رفتن ، رهسپار شدن
💠بوِردِن = بُردَن ، انتقال دادن
💠بوسِستِن ، بُوسِسِن ، بُوسِّن = پاره شدن ریسمان و طناب ، سقط کردن شدن یا افتادن بچه ، رها شدن ، ترکیدن ، هلاک شدن از خستگی
💠بوسِندِنیئِن ، بُوسِندِنییِن = پاره کردن ، سقط کردن و انداختن ، هلاک کردن کسی از خستگی و کار کشیدن
💠بیتِن بَهیتّن ( گیتِن ) = گرفتن ، دریافت کردن
💠دویّه گیته : داشت می گرفت
💠بیاردِن ، بیُردِن بیُوردِن = آوردن
💠گج بَوییِن ( واو ) ، گِج بَییِن بَیِّن = گیج و سردرگم و گمراه شدن
💠بئوتِن ، بائوتِن = گفتن
💠بمُوئِن ، بِئَمُوئِن ، بیَموئِن = آمدن
💠بییِن ، بی یِن = بیان ، بیآیند ( آمدن )
بَئور بَهور بِییِن اینجه: بگو اینجا بیان
💠بپِتِن = پختن
💠پتی هاکِردِن هِکاردِن = چیزی را در سوراخی قرار دادن ، چپاندن ( قرار دادن پارچه کهنه داخل سوراخ و دریچه پایین تنور هنگام پختن نان ) .
🌻مردم هزارجریب میدانستند برای اینکه هیزم داخل تنور راحت بسوزد نیاز به هوا و اکسیژن دارد بخاطر همین ، پایین تنور سوراخی ایجاد کردند ، و برای اینکه فرصت کافی برای استفاده از حرارت و گرمای ذغال گداخته یا انگِله برای پختن ِ نان داشته باشند و این ذغال گداخته تبدیل به خاکستر نشود دوباره این سوراخ یا دریچه را با پارچه کهنه و کیسه گونی و جِل می بستند پِتی کاردِنه.
🌻معنای دیگر آن کنایه از قالب کردن ، با زور یا با سماجت و اصرار و با زرنگی دختر مجرد خود را به عقد و وصلت پسری در آوردن
💠خاشالی هِکاردِن = خوشحالی کردن، شادی کردن
💠خاشال بَویئِن بَوییِن = خوشحال و شاد و بانشاط شدن
💠تب بَزُئِن = چِکه و اصابت کردن اندکی آب،
💠تب تِب بَزُئِن = چکیدن ، چکه چکه کردن
💠 مار دِنگُوئِن = گوساله را نزدیک گاو مادر آوردن جهت شیر دادن ، ( گوساله سرِشُ محکم به پستانِ گاوِ مادر میزند و دُمِش را تکان میدهد با لذت در حال شیر خوردن هست این عمل یعنی گوگ را مار دِنگوُمی )
💾شناسه ۱۴۰۴۰۶۲۸۲۲۴۷
─═༅𖣔❅ ⃟ ⃟ ﷽ ⃟ ⃟ ❅𖣔༅═─
📑#پژوهش_ادملاوند
📚#آوات_قلمܐܡܝܕ
📡✦ ࿐჻ᭂ🇮🇷࿐჻𖣔༅═─