فطور

لغت نامه دهخدا

فطور. [ ف ُ ] ( ع مص )برآمدن دندان نیش شتر. ( منتهی الارب ). || خوردن و آشامیدن روزه دار و گفته اند ابتدا کردن بخوردن و آشامیدن. ( از اقرب الموارد ). || ( اِ ) ج ِ فَطر. ( منتهی الارب ). رجوع به فَطْر ( شکاف ) شود.

فطور. [ ف َ ] ( ع اِ ) آنچه بدان افطار کنند و روزه گشایند. ( منتهی الارب ). آنچه بدان روزه گشایند از طعام و جز آن. ( از اقرب الموارد ).

فرهنگ فارسی

آن چه بدان افطار کنند و روزه گشایند . آن چه بدان روزه گشایند از طعام و جز آن .

فرهنگ معین

(فُ ) [ ع . ] (اِ. ) جِ فَطúر، شکاف ها.

فرهنگ عمید

۱. غذایی که با آن افطار می کنند.
۲. (اسم مصدر ) = فطر

دانشنامه اسلامی

[ویکی الکتاب] معنی فُطُورٍ: اختلال و از هم پاشیدگی
ریشه کلمه:
فطر (۲۰ بار)

«فُطُور» از مادّه «فطر» (بر وزن سطر) به معنای شکافتن از طول است، و به معنای شکستن (مانند افطار روزه) و اختلال و فساد نیز می آید، و در سوره «ملک» به همین معناست.

پیشنهاد کاربران

[ویکی الکتاب] معنی فُطُورٍ: اختلال و از هم پاشیدگی
ریشه کلمه:
فطر ( ۲۰ بار )
�فُطُور� از مادّه �فطر� ( بر وزن سطر ) به معنای شکافتن از طول است، و به معنای شکستن ( مانند افطار روزه ) و اختلال و فساد نیز می آید، و در سوره �ملک� به همین معناست Nohomiun در ایتا را دنبال کنید
...
[مشاهده متن کامل]

.
.
.
فطور صبحانه میان وعده

فطور به معنی صبحانه نیز می باشد

بپرس