لغت نامه دهخدا
- هندسه فضایی ؛ قسمتی ازعلم هندسه که درباره اجسام بحث میکند و موضوع آن مطالعه چیزی است که قسمتی از فضا را اشغال کند.
فضایی. [ ف َ ] ( اِخ ) از همدان است. شخصی سلیم النفس و صادق القول بود و نسبت به حقیر ( صادقی کتابدار ) سمت معلمی داشت. شعرش هموار و آبدار است و این ابیات از اوست :
عاشقان را ذوق از معنی است نی صورت ز دوست
صورت شیرین بچشم کوهکن گو سنگ باش.
بار غم از دل مجنون که تواند برداشت
ناقه لیلی اگر روی به هامون نکند.
( از مجمع الخواص تألیف صادقی کتابدار از ترجمه خیام پور ص 247 ).
فضایی از شعرای زمان شاه عباس صفوی است.
مترادف ها
فضایی، فاصله ای
پیشنهاد کاربران
موجودات فرازمینی
بیکرانی
متوهم اعتیاد
اسمانی
فرازمینی
از دو برابر یاد شده در بالا، �هوایی� بی هیچ گمان و گفتگو نادرست و �آسمانی� نیز نارساست؛ زیرا واژه ی �فضا�، آنگونه که در پارسی آرش و مانش یافته و بکار می رود، بسیار فراتر از زمین و سامانه ی خورشیدی را دربرمی گیرد. به همین شوند، کاربرد آمیخته واژه ی فرازمینی بجای آن درست است.
از دو برابر یاد شده در بالا، �هوایی� بی هیچ گمان و گفتگو نادرست و �آسمانی� نیز نارساست؛ زیرا واژه ی �فضا�، آنگونه که در پارسی آرش و مانش یافته و بکار می رود، بسیار فراتر از زمین و سامانه ی خورشیدی را دربرمی گیرد. به همین شوند، کاربرد آمیخته واژه ی فرازمینی بجای آن درست است.
پسر فضایی
اسپاشی