فضاء

لغت نامه دهخدا

فضاء. [ ف َ ] ( ع اِ ) گشادگی و فراخی. ( منتهی الارب ). الساحة. ( اقرب الموارد ). || زمین فراخ. ( از منتهی الارب ). آنچه گشاده بود از زمین. ( اقرب الموارد ). || ( مص ) فراخ شدن جای. ( منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ). || در کیسه کردن درهمها را. ( منتهی الارب ).

فضاء. [ ف ِ ] ( ع اِ ) آب روان بر زمین. ( منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ).

پیشنهاد کاربران

فَضاء، فَضا: فراسو، فرامون، هواباز ١. جا ٢. کیهان ٣. آسمان، سپهر ۴. هوا ۵. میدان، میدانگاه ۶. گستره، پهنه، فراخه ٧. پیرامون

بپرس