فصیل

لغت نامه دهخدا

فصیل. [ف َ ] ( ع اِ ) دیوار کوچک درون حصار یا درون باره بلد. ( منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ) : چند فصیل بر مدار آن کشیده و دیوار تا ثریا افراشته. ( جهانگشای جوینی ). آن روز به تخریب شهر و فصیل مشغول بودند. ( جهانگشای جوینی ). تا شش روز در فصیل و باره و خندق و مناره آن نظاره میکردند. ( جهانگشای جوینی ).
- فصیل زدن . رجوع به این مدخل شود.
- || شتر بچه از مادر جدا شده. ج ، فُصلان ، فِصلان ،فصال. ( منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ).

فرهنگ فارسی

دیوار کوچک درون حصار یا درون باره بلد.

فرهنگ معین

(فَ ) [ ع . ] (اِ. ) دیوار کوتاه درون بارة شهر.

فرهنگ عمید

دیوار کوتاه درون حصار یا بارۀ شهر.

پیشنهاد کاربران

بپرس