فصی. [ ف َ صا ]( ع اِ ) دانه مویز. ( منتهی الارب ). حب الزبیب. واحد آن فصاة است. ( از اقرب الموارد ). رجوع به فصاة شود. فصی. [ ف َص ْی ْ ] ( ع مص ) جدا کردن چیزی را از چیزی و رهایی دادن. ( منتهی الارب ). فصل و ازاله. ( از اقرب الموارد ).
فرهنگ فارسی
جدا کردن چیزی را از چیزی و رهایی دادن . فصل و ازاله .