فصول منتزعه

دانشنامه اسلامی

[ویکی نور] فصول منتزعة، اثر ابونصر فارابی (فاراب، 259-339ق)، به زبان عربی است که نویسنده در آن، مطالبی جالب در موضوع تدبیر مُدُن و اصلاح سبک زندگی اجتماعی از دیدگاه اندیشوران قدیم نقل کرده است.
نویسنده در این اثر، آیین شهریاری را نزد پیشینیان بررسی کرده است. کتاب حاضر را دکتر فوزی متری نجار - استاد دانشگاه میشیگان - تصحیح کرده و با افزودن مقدمه ای عالمانه و همچنین برخی از تعلیقات منتشر ساخته است.
کتاب حاضر، از مقدمه مصحح و مقدمه مؤلف و متن اصلی (شامل صد فصل) تشکیل شده است.
روش نویسنده در این اثر، عقلی و تحلیلی است.
هرچند درباره محتوای این اثر سودمند، گفتنی ها فراوان است، ولی به جهت ضیق مجال، به ذکر نمونه هایی کوتاه و گویا از مطالب آن اکتفا می شود با یادآوری این نکته که در این گزارش، از ترجمه جناب آقای علی اوجبی استفاده شده و ترجمه ایشان همراه با تلخیص است و ما نیز بعد از مقابله آن با متن اصلی، گاه در آن تصرف کرده ایم:

پیشنهاد کاربران

[۴] فصل. درمانگر مر تنها را او پزشک میباشد ، و درمانگر خودها او مردمی شهروند است و نامیده میشود نیز بزرگ. مگر اینکه پزشک نیس خواستش به درمان م مردم را اینکه بنهد ساختارش را ساختاری که انجام می دهد به آن
...
[مشاهده متن کامل]
خود خوبیها یا گناهان را بلکه همانا میخواهدتا بنهد ساختارش را ساختاری می باشد با آن کارهای خود کنندهء با تن و اندامهایش فرگیرتر، باشند این کارها گناهان یا نیکیها. و همانا پزشکی که درمان مینماید بدن را راستش درمانش می کند تا درست نماید سختی مردم را به آن. ، چه بکار برد این سختی را خوب را در نیکیها یا در گناهان. وآنی که درمان میکند چشم را همانا خواستش آنکه درست کند با آن چشمها را، چه به کار برد این را در آن چه شایسته است و نیکِش و یا در آنچه ناشایست است و زشت است. پس برای همین نیست برای پزشک برآنچه اوپزشک استاینکه بنگرد به آزادی تن و در بیماری اش براین رو بلکه مر شهر وند را و مر بزرگ را. پس همانا شهروند با فن شهریت و بزرگ به فن کشور نمایای اینکه شایاست اینکه بکاربرََد و در چه شایاست، و تا بکار گیردو در چه بکار نگیرد و هر تیمی از درستی شایاست این که سودِ تنها باشد و کدام تیم از آنها اینکا ر سودش نیست. و برای این گردیده آیین کشور و شهر جایش از دیگر آیینها که در شهرها جای سر بناهااز از بنیادها، زیرا دیگر آیین هایی که در شهرها همانا میشود و بکار میرود تا پایان شود به آن آماج به آیین شهر و به آیین کشور ، چنانکه آیین برتر از فنهای بناها بکار میرود دیگرهارا در آنچه به آن خواستهاست.

[۴]. فصل. ودرمانگر مر تنها را او پزشک است.
[۳] فصل. چنانکه آزادی تن آن میانِشِ آمیزه اش ( مزاجه ) است. و بیماریش رفتش از میانش میباشد نیز و آزادی شهر آن میانش خوی و اهلش است. و بیماری اش جدایگی ( تفاوت ) ای است که می باشد در خوبیهایشان . و هنگامی
...
[مشاهده متن کامل]
که در رَوَد تن از میانش از آمیزه اش پس آنچه میرساندش به میانش و نگاهداری اش و پایداری و نگاهش میدارد بر آن آن شهرّیت است . پس شهریت و پزشکی هَمهَمند ( شریک ) در کارهایشان و چندند در نهادهای فنهایشان ( موضوعی صنعتیهما ) و همانا نهاد این، او ، خوادهایند ) انفس ) ونهاد این آن تن است.

[۱]بخش. برای خود آزادی است و بیماری چنانکه برای تن آزادی است و بیماری. پس آزادی خود این است که ساختارش و ساختار اندامهایش ساختاری باشند . ساختاری باشند انجام دهد به آنها همواره خوبیها و نیکیهارا و کارهای
...
[مشاهده متن کامل]
زیبا را. و بیماری اش اینکه باشد ساختارش و ساختار اندامهایش ساختاری که انجام دهد به آن همیشه بدیها و گناهان و کارهای زشت را. و آزادی تن این که باشد ساختارش و ساختار اندامهایش خوبیهایی و یا بدیهایی. و بیماری اش اینکه ساختارش و ساختار اندامهایش ساختاری اند. نمی انجامد خود به آن کارهای آنچنانی که میباشد با تن. یا اندامهایش می کندشان کمتر از آنچه بشایدنخست بر آنچه از جایگاهش انجام دهد.

مردم گردش مردمان.
[۱۶]فصل. بدیها میزداید از شهرها یا با برتری هایی که میباشد ودر خود مردم و یا به اینکه بشوند گیرندگان خودشان. وهر کسی نمیباشد تا زدوده شود شرّ از او نه با برتری ای که در خودش است و نه به نگاهداشت خودش، بیرون شدهء شهرها می باشد.
...
[مشاهده متن کامل]

فصول منتزعه ( بخشهایی کَندِشی ) ر۳۵ . بابایار فارابی. ترجمه ( شهرام. ص ) صمد توحیدی.

( ۱۵ ) فصل. دارای خوی پسندی که گرایش ندارد خودش به چیزی از پستیها و نگاهدارندهء مَر خود را یکی نمی باشند در راستش ( استحقاق ) برتری. پس گردانندگان شهرهااگر دارای خویی پسند باشند و گردیده ستوده اند در جانش دارایِش پس وی برتراست از اینکه باشد خویشتن دارنده.
...
[مشاهده متن کامل]

پس مردمان شهروند و آنکه به وی ساخته می شود شهر، پس همانا اگر نگاهدارندهء مر خود راباشدبر پایهء آنچه میسزایدش قانون، پس وی برتر از آن است که برتریها در او سرشتی باشند. و انگیزهء آن اینکه نگهدارنده مر خویش را و برپادارندهء قانون سزاوار برتری تلاشگر است و آن تند ش و کندش ها ( هفاهفته ) وشهروندی باشد ونه بزرگی به راستی که بزرگان برپایی میدارند، و نمی شمارندش گناهش را و تباهی اش را، ودرست که وارسته بزرگ پوشش شهروندان کشور است، پس اگر ( هفا هفته ) تُندش و کُندش می رسد تباهی به بسیاری دیگرِ خودش، پس به جاست که باشد برتریها در وی سرشتی ودارایِشی و بسنده است پاداش آنچه استواراست در آنکه برپای دارندشان. گردانیدهء شهرام. ص.
رویهء۳۵. نوشتهء بابا یار فارابی فصول منتزعه.

ابونصر فارابی:" بابایار فارابی ".
بخش هایی کَندِشیِ پوششی بر پایه هایی بسیار برای کارگردانی آرمانشهر و آراستن روش شهروندان آن برای ایستگاه هایی به سوی رستگاری. ( گرفته ای از دو خط نخست نوشتهء فصول منتزعه"بخشهایی کَندِشی" از ابونصر فارابی. )