فصل الخطاب

لغت نامه دهخدا

فصل الخطاب. [ ف َ لُل ْ خ ِ ] ( ع اِ مرکب ) پیدا کردن. سخن. || جدا کردن. ( ترجمان علامه جرجانی ترتیب عادل بن علی ). || کلامی بلیغ که جدا کند حق را از باطل. ( یادداشت مؤلف ). الفصل بین الحق و الباطل. ( اقرب الموارد ). هر کلامی که فصیح و روشن باشد و فرق کننده بود میان حق و باطل. ( غیاث ) :
همه گفتار او فصل الخطاب است
همه کردار او سحر حلالا.
عنصری.
بنشست و خطبه کرد و بفصل الخطاب گفت
گر مشکلیت هست سوءالات کن تمام.
خاقانی.
|| کلمه اما بعد. ( از اقرب الموارد ) ( منتهی الارب ). || عبارت البینة علی المدعی و الیمین علی المدعی علیه. ( یادداشت مؤلف ) ( از منتهی الارب ). رجوع به کلمه فصل شود. || احادیث نبوی که فاصل است میان حق و باطل ، یعنی جداکننده است حق را از باطل. ( غیاث ). رجوع به کلمه فصل شود.

فرهنگ فارسی

کتابی است بعربی در ۲۴ مجلد تالیف شیخ شرف الدین احمد ابن یوسف تیفاشی ( ف. ۶۵۱ ه ق ) و وی آنرا برای محیی الدین محمدبن محمدبن ندی جزری قرشی تالیف کرده .
( اسم ) ۱- کلام فصیح که حق را از باطل جدا سازد . ۲ - حدیث نبوی فصیح اللسان آنکه فصاحت دارد زبان آور .
پیدا کردن سخن . یا جدا کردن

فرهنگ معین

(فَ لُ لْ خِ ) [ ع . ] (اِمر. ) ۱ - هر کلام فصیح و روشن که حق رااز باطل جدا کند. ۲ - کلمة «اما بعد» که خطیب بعد از ذکر مقدمه می گوید.

فرهنگ عمید

۱. فصاحت.
۲. حکم به بینه یا سوگند.
۳. آنچه بین حق و باطل را جدا می کند.
۴. [قدیمی] کلمۀ «اما بعد» که خطیب بعد از ذکر مقدمه می گوید.

واژه نامه بختیاریکا

یه حال کن

دانشنامه آزاد فارسی

فَصْلُ الْخِطاب
(یا: فصل الخطاب فی تحریف کتاب رب الارباب) تألیف محدث نوری. کتابی به عربی در اثبات تحریف قرآن در سه مقدمه و دوازده فصل و یک خاتمه (۱۲۹۸ق). مؤلف برای اثبات منظور خود دوازده دلیل آورده است که دو مورد از منابع شیعی و بقیه از منابع سنی است. عالمان شیعه و سنی آثار فراوانی در رد این کتاب و تأیید تحریف ناپذیری قرآن نوشته اند که مهم ترین و نخستین آن ها کتاب کشف الارتیاب فی عدم تحریف الکتاب نوشتۀ شیخ محمود بن ابی القاسم معرّب طهرانی است.

پیشنهاد کاربران

هر کلام فصیح و روشن که حق رااز باطل جدا کند.
قول فصل
هو
کلام فیصله دهنده.
برگرفته از آیه ۲۰ سوره مبارکه ص.

بپرس