[ویکی الکتاب] ریشه کلمه:
صعق (۱۱ بار)
ف (۲۹۹۹ بار)
«صعق»، هم به معنای بی هوش شدن و هم مردن آمده است و کسانی که قائل هستند نفخه صور، سه یا چهار نفخه است، نفخه دوم و سوم را «نفخه مرگ» و «حیات» می دانند که در آیات مورد بحث و آیات دیگر قرآن، به آن اشاره شده، یکی را نفخه «صعق» می گویند و دیگر را نفخه «قیام».
شدن صوت رعد. در اقرب گفته: «صَعِقَ الرَّعْدُ صَعْقاً:اِشْتَدَّ صَوْتُهُ». قاموس آن را شدن صوت گوید. در صحاح هست: «حمار صعق» (بر وزن کتف) یعنی الاغ شدید الصوت. به عقیده راغب صاعقه و صاقعه هر دو به معنی صیحه بزرگ اند و صاقعه هر دو به معنی صیحه بزرگ اند مگرصقع در صوت اجسام زمینی و صعق در صدای اجسام علوی است... و صاعقه صوت شدید جوّ است . پس، صعق (بر وزن فلس) اشتداد صوت است و صاعقه نیز از آن میباشد . صعق را در آیه مرگ و بیهوشی گفتهاند، آن لازم معنای صعق است و مرگ و بیهوشی در اثر صیحه و صعق خواهد بود چنانکه فرموده ، . معنی آیه چنین میشود: در صور دمیده شودآن که در اسمانها وآن که در زمین است بههوش میشود و میمیرد مگر آن کس که خدا بخواهد سپس بار دیگر در صور دمیده شود آنگاه همه ایستاده و نگاه میکنند. نظیر این آیه است آیه . احتمال دارد این آیه راجع به صور دوم باشد که اجزاء ابدان به فزع و اضطراب آمده و زنده میشوند. جمله «کُلُّ اَتَوْهُ داخِرینَ» قرینه این نظر است. همین طور است آیه . یعنی چون خدایش به کوه تجلّی کرده آن را ریز ریز نمود و موسی بیهوش افتاد. و شاید منظور آن باشد که موسی در حال صیحه زدن به زمین افتاد. ولی معنی اول بهتر است زیرا ذیل آیه چنین است «فَلَمّا اَفاقَ قالَ سُبْحانَکَ تُبْتُ اِلَیْکَ». همچنین است آیه . بگذارشان تا برسند بر روزی که در آن صیحه زده میشوند و میمیرند. صاعقه را: مرگ، آتشی که از آسمان آید و عذاب گفتهاند مثل ، . چنانکه در مجمع ذیل آیه 55 بقره فرموده است. راغب پس از نقل این قول میگوید: اینها همه آثار صاعقهاند وآن در حدّ ذاته یکی است و همان صوت شدید جوّ میباشد. نا گفته نماند: آیات قرآن صاعقه را در برق و آتشی که از ابر جستن میکند به کار برده چنانکه از ، . پیداست و شاید مراد از آنها صیحه شدید باشد. صاعقه، شش بار، صواعق دو بار در قرآن مجید آمده است.
صعق (۱۱ بار)
ف (۲۹۹۹ بار)
«صعق»، هم به معنای بی هوش شدن و هم مردن آمده است و کسانی که قائل هستند نفخه صور، سه یا چهار نفخه است، نفخه دوم و سوم را «نفخه مرگ» و «حیات» می دانند که در آیات مورد بحث و آیات دیگر قرآن، به آن اشاره شده، یکی را نفخه «صعق» می گویند و دیگر را نفخه «قیام».
شدن صوت رعد. در اقرب گفته: «صَعِقَ الرَّعْدُ صَعْقاً:اِشْتَدَّ صَوْتُهُ». قاموس آن را شدن صوت گوید. در صحاح هست: «حمار صعق» (بر وزن کتف) یعنی الاغ شدید الصوت. به عقیده راغب صاعقه و صاقعه هر دو به معنی صیحه بزرگ اند و صاقعه هر دو به معنی صیحه بزرگ اند مگرصقع در صوت اجسام زمینی و صعق در صدای اجسام علوی است... و صاعقه صوت شدید جوّ است . پس، صعق (بر وزن فلس) اشتداد صوت است و صاعقه نیز از آن میباشد . صعق را در آیه مرگ و بیهوشی گفتهاند، آن لازم معنای صعق است و مرگ و بیهوشی در اثر صیحه و صعق خواهد بود چنانکه فرموده ، . معنی آیه چنین میشود: در صور دمیده شودآن که در اسمانها وآن که در زمین است بههوش میشود و میمیرد مگر آن کس که خدا بخواهد سپس بار دیگر در صور دمیده شود آنگاه همه ایستاده و نگاه میکنند. نظیر این آیه است آیه . احتمال دارد این آیه راجع به صور دوم باشد که اجزاء ابدان به فزع و اضطراب آمده و زنده میشوند. جمله «کُلُّ اَتَوْهُ داخِرینَ» قرینه این نظر است. همین طور است آیه . یعنی چون خدایش به کوه تجلّی کرده آن را ریز ریز نمود و موسی بیهوش افتاد. و شاید منظور آن باشد که موسی در حال صیحه زدن به زمین افتاد. ولی معنی اول بهتر است زیرا ذیل آیه چنین است «فَلَمّا اَفاقَ قالَ سُبْحانَکَ تُبْتُ اِلَیْکَ». همچنین است آیه . بگذارشان تا برسند بر روزی که در آن صیحه زده میشوند و میمیرند. صاعقه را: مرگ، آتشی که از آسمان آید و عذاب گفتهاند مثل ، . چنانکه در مجمع ذیل آیه 55 بقره فرموده است. راغب پس از نقل این قول میگوید: اینها همه آثار صاعقهاند وآن در حدّ ذاته یکی است و همان صوت شدید جوّ میباشد. نا گفته نماند: آیات قرآن صاعقه را در برق و آتشی که از ابر جستن میکند به کار برده چنانکه از ، . پیداست و شاید مراد از آنها صیحه شدید باشد. صاعقه، شش بار، صواعق دو بار در قرآن مجید آمده است.
wikialkb: فَصَعِق