فصح

/fasah/

لغت نامه دهخدا

فصح. [ ف َ ]( ع ص ) زبان آور. ج ، فصاح. ( منتهی الارب ). || ( اِمص ) بیان. ( از اقرب الموارد ). || ( مص ) سخت روشن گردیدن کسی را صبح و چیره شدن روشنی بر کسی. ( منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ). || گشاده سخن و درست مخارج گردیدن. ( منتهی الارب ). فصاحت. رجوع به فصاحت شود. || زبان آور شدن. ( منتهی الارب ). رجوع به فصاحت شود. || بزبان عربی سخن گفتن اعجمی و معنیش دریافت شدن یا عربی بودن و زبان آور گردیدن. ( منتهی الارب ). رجوع به فصاحت شود.

فصح. [ ف َ ] ( ع ص )بی ابر و بی سرما. ( منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ).

فصح. [ ف ُ ص ُ ]( ع ص ، اِ ) ج ِ فصیح. ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ).

فصح. [ ف ِ ] ( اِخ ) عید ترسایان. ( منتهی الارب ). در یونانی پاسخا و اصل آن کلمه ای عبری است به معنی عبور و آن نام عیدی است که یهودان گیرند به یاد عبور از بحر احمر و به یاد فرشته ای که به شب خروج آنان از مصر همه نوزادان آن شب را از قبطیان بکشت و نوزادان سبطی را زیانی نرساند. ( یادداشت مؤلف ). و آن یکشنبه بزرگ باشد. ( مجمل التواریخ و القصص ).در نزد یهودان جشن یادبود خروج بنی اسرائیل از مصر ودر نزد مسیحیان جشن یادبود صعود عیسی ( ع ) است. ( از فرهنگ فارسی معین ). عید یادآوری قیام مسیح از مرگ و معروف به عید بزرگ است و نزد یهودان عید یادبود جدایی آنها از مصر... و این کلمه معرب فسح عبرانی و معنای آن گذشتن و عبور و نجات است. ( از اقرب الموارد ).

فرهنگ فارسی

معرب فسح(عبری )درنزدیهودعیدیادبودخروج بنی اسرائیل ازمصردرنزدنصاری، روزیادبودصعودحضرت عیسی، عیدپاک
( اسم ) ۱ - در نزد یهودان جشن یادبود خروج بنی اسرائیل از مصر ۲ - در نزد مسیحیان جشن یادبود صعود عیسی ع .
عید ترسایان .

فرهنگ معین

(فِ ) [ معر. ] (اِ. ) معرب فسح عبری . ۱ - در نزد یهودان ، جشن یادبود خروج بنی اسراییل از مصر. ۲ - در نزد مسیحیان ، جشن یادبود صعود عیسی (ع ).

فرهنگ عمید

۱. در یهودیت، عید یادبود خروج بنی اسرائیل از مصر، فطیر.
۲. در مسیحیت، روز یادبود صعود حضرت عیسی، عید پاک.

دانشنامه اسلامی

[ویکی الکتاب] تکرار در قرآن: ۱(بار)
«فصح» در اصل به معنای خالص بودن چیزی است; و به سخن خالص و گویا که خالی از هر گونه حشو و زوائد باشد، فصیح گفته می شود.

پیشنهاد کاربران

بپرس