لغت نامه دهخدا
فشنگ. [ ف َ ش َ ] ( اِخ ) دهی است از دهستان رودبار بخش معلم کلایه شهرستان قزوین ، دارای 236 تن سکنه. محصول عمده اش غله ، فندق ، زغال اخته ، عسل و لبنیات است. آب آن از خارارود تأمین میشود. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 1 ).
فرهنگ فارسی
لوله ای کوتاه فلزی یا مقوایی که در آن باروت تعبیه شده برای تیر اندازی با اسلحه گرم ( تفنگ انواع تپانچه ) به کار رود .
فرهنگ معین
فرهنگ عمید
واژه نامه بختیاریکا
دانشنامه عمومی
فِشَنگ در سلاح های گرم مجموعه ای از خرج انفجاری، گلوله و چاشنی است که در یک بسته ( فلزی، مقوایی یا پلاستیکی ) کنار هم قراردارند.
بدنه فشنگ ( یا پوکه ) از جنس برنج و همچنین فشنگ های ساچمه ای، دارای بدنه پلاستیکی می باشد. سر فشنگ یا مرمی، از روکش مسی و داخل آن، از مغز سربی تشکیل شده است.
چاشنی معمولاً خود در محفظه فلزی جداگانه ای قرار دارد و به قسمت تحتانی فشنگ اضافه شده است. سپس باروت را درون فشنگ می ریزند و بعد یک نمد یا یک تکه پلاستیکی را درون فشنگ قرار می دهند و در آخر ساچمه را می ریزند ( ساچمه های اسلحه های شکاری حالت های مختلفی دارد مانند چهارپاره که فشنگی جنگی به حساب می آید و فشنگ شش پاره که برای شکار مناسب است و با افزایش تعداد پرچ های دهانه فشنگ، اندازه ساچمه هم کوچک تر می شود ) نوعی دیگر از گلوله وجود دارد که به آن تک گلوله یا اسلاگ slug گفته می شود ظاهر آن مخروطی شکل و دارای نوکی برنجی است و برد و رنج بالاتری نسبت به فشنگ های ساچمه ای دارد ) سپس وقتی گلوله را ریختند سرپوشی را روی آن گذاشته و فشنگ را می بندند. وقتی سوزن تفنگ به چاشنی برخورد می کند منفجر شده و سبب ترکیدن باروت می شود و این نیروی انفجاری، گلوله را به طرف بیرون پرتاب می کند. جنس گلوله هم باید سرب باشد زیرا سرب فلزی نرم است و وقتی درون لوله هستند به نرمی شکل می گیرد. در غیر این صورت اگر انبوهی از ساچمه های آهنی درون لوله گیر کنند به دلیل سفت بودن آهن نمی توانند از لوله رد شوند و باعث انفجار لوله تفنگ شده که می تواند صدمات جبران ناپذیری را به صاحب سلاح وارد کند.
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلفبدنه فشنگ ( یا پوکه ) از جنس برنج و همچنین فشنگ های ساچمه ای، دارای بدنه پلاستیکی می باشد. سر فشنگ یا مرمی، از روکش مسی و داخل آن، از مغز سربی تشکیل شده است.
چاشنی معمولاً خود در محفظه فلزی جداگانه ای قرار دارد و به قسمت تحتانی فشنگ اضافه شده است. سپس باروت را درون فشنگ می ریزند و بعد یک نمد یا یک تکه پلاستیکی را درون فشنگ قرار می دهند و در آخر ساچمه را می ریزند ( ساچمه های اسلحه های شکاری حالت های مختلفی دارد مانند چهارپاره که فشنگی جنگی به حساب می آید و فشنگ شش پاره که برای شکار مناسب است و با افزایش تعداد پرچ های دهانه فشنگ، اندازه ساچمه هم کوچک تر می شود ) نوعی دیگر از گلوله وجود دارد که به آن تک گلوله یا اسلاگ slug گفته می شود ظاهر آن مخروطی شکل و دارای نوکی برنجی است و برد و رنج بالاتری نسبت به فشنگ های ساچمه ای دارد ) سپس وقتی گلوله را ریختند سرپوشی را روی آن گذاشته و فشنگ را می بندند. وقتی سوزن تفنگ به چاشنی برخورد می کند منفجر شده و سبب ترکیدن باروت می شود و این نیروی انفجاری، گلوله را به طرف بیرون پرتاب می کند. جنس گلوله هم باید سرب باشد زیرا سرب فلزی نرم است و وقتی درون لوله هستند به نرمی شکل می گیرد. در غیر این صورت اگر انبوهی از ساچمه های آهنی درون لوله گیر کنند به دلیل سفت بودن آهن نمی توانند از لوله رد شوند و باعث انفجار لوله تفنگ شده که می تواند صدمات جبران ناپذیری را به صاحب سلاح وارد کند.
wiki: فشنگ
دانشنامه آزاد فارسی
فِشَنگ (bullet)
شیئی فلزی یا پلاستیکی به شکل استوانه ای نوک تیز یا گوی. با شلیک سلاح گرم از لولۀ آن به سوی هدف پرتاب می شود. اندازۀ گلوله از روی قطر آن و به میلی متر محاسبه می شود. از گلوله های پلاستیکی برای مقابله با آشوب و تظاهرات خیابانی استفاده می شود.
شیئی فلزی یا پلاستیکی به شکل استوانه ای نوک تیز یا گوی. با شلیک سلاح گرم از لولۀ آن به سوی هدف پرتاب می شود. اندازۀ گلوله از روی قطر آن و به میلی متر محاسبه می شود. از گلوله های پلاستیکی برای مقابله با آشوب و تظاهرات خیابانی استفاده می شود.
wikijoo: فشنگ
جدول کلمات
مترادف ها
کتاب الفباء، فشنگ، چاشنی، بتونه، مبادی اولیه
گلوله، فشنگ، کارتریج
فشنگ
پیشنهاد کاربران
گلوله
فشنگ و تفنگ هردو پارسی ز پیشهنگ - و تف هنگ اند و هنگ / آهنگ/هنج آهنج برون رفت و پرتاب و انداختن است تف از تفیدن گرما و تب و تابستان ار انست
بدو گفت کای مردم بی بها
ببین آن تف آهنج نر اژدها.
تفنگ هست تف آهنگ فشنگ پیش آهنگ
... [مشاهده متن کامل]
که تف بهنجد و دارد گلوله پیش آهنج
آفریده مردمان مر رنج را
پیشه کرده رنج جان آهنج را.
گفت فردا نشتر آرم پیش تو
خود بیاهنجم ستیم از ریش تو.
رودکی.
خوب گفتن پیشه کن با هر کسی
کاین برون آهنجد از دل بیخ کین.
ناصرخسرو.
بدو گفت شنگل که ما را بلاست
که بر بوم ما بر یکی اژدهاست
بخشکی و دریا همی بگذرد
نهنگ تف آهنج را بشکرد.
کمان بفکن از دست و ببر بیان
بیاهنج و بگشای بند از میان.
فردوسی.
باز کز دست تو پرّد نه شگفت ار بهوا
بدو چنگال ز سیمرغ بیاهنجد بال.
چون جام بکف گیری از زر بشود قدر
چون تیغ برآهنجی از خون برود هین.
چون برآهنجی شمشیر و فروپوشی درع
پشت و روی سپهی اصل و فروع ظفری.
فرخی.
که گر سیر بر سنگ آهن ربای
بمالی نیاهنجد آهن ز جای.
اسدی.
دل پرمهر برآهنجد از تن
بسان سنگ مغناطیس آهن.
پس آنگه پیش ویرو کس فرستاد
بخواند و کرد او را یک بیک یاد
بفرمودش که خواهر را بفرهنج
بشفشاهنگ فرهنگش درآهنج.
( ویس و رامین
آفرین بادا برآن شمشیر جان آهنج تو.
قطران.
بدست راد تو اندر حسام جان آهنج
بدان صفت که بود در میان بحر نهنگ.
کمال اسماعیل.
بدو گفت کای مردم بی بها
ببین آن تف آهنج نر اژدها.
تفنگ هست تف آهنگ فشنگ پیش آهنگ
... [مشاهده متن کامل]
که تف بهنجد و دارد گلوله پیش آهنج
آفریده مردمان مر رنج را
پیشه کرده رنج جان آهنج را.
گفت فردا نشتر آرم پیش تو
خود بیاهنجم ستیم از ریش تو.
رودکی.
خوب گفتن پیشه کن با هر کسی
کاین برون آهنجد از دل بیخ کین.
ناصرخسرو.
بدو گفت شنگل که ما را بلاست
که بر بوم ما بر یکی اژدهاست
بخشکی و دریا همی بگذرد
نهنگ تف آهنج را بشکرد.
کمان بفکن از دست و ببر بیان
بیاهنج و بگشای بند از میان.
فردوسی.
باز کز دست تو پرّد نه شگفت ار بهوا
بدو چنگال ز سیمرغ بیاهنجد بال.
چون جام بکف گیری از زر بشود قدر
چون تیغ برآهنجی از خون برود هین.
چون برآهنجی شمشیر و فروپوشی درع
پشت و روی سپهی اصل و فروع ظفری.
فرخی.
که گر سیر بر سنگ آهن ربای
بمالی نیاهنجد آهن ز جای.
اسدی.
دل پرمهر برآهنجد از تن
بسان سنگ مغناطیس آهن.
پس آنگه پیش ویرو کس فرستاد
بخواند و کرد او را یک بیک یاد
بفرمودش که خواهر را بفرهنج
بشفشاهنگ فرهنگش درآهنج.
( ویس و رامین
آفرین بادا برآن شمشیر جان آهنج تو.
قطران.
بدست راد تو اندر حسام جان آهنج
بدان صفت که بود در میان بحر نهنگ.
کمال اسماعیل.
در اسلحه هایی مانند تفنگ چیز هایی سوزنی شکل وجود دارد که با سرعتی زیاد به طرف هدف حرکت کرده سرعت زیادش باعث زخمی شدن میشه به این چیز سوزنی شکل فشنگ می گویند
این واژه هم نه پارسی است نه ترکی بلکه یونانی است و گونه دگرگون و پارسی و ایرانیه واژه فوسینگه یونانی است که خود این واژه از یونانی کهن به نام فوسینکس میاد
فشنگ ( فشیل دیین بیرزاد )