فشرده کردن


معنی انگلیسی:
condense, ram

مترادف ها

compress (فعل)
متراکم کردن، فشرده کردن، بهم فشردن، هم فشرده کردن، خلاصه شدن یا کردن، منقبض کردن

compact (فعل)
فشرده کردن، بهم فشردن، بهم متصل کردن، ریز بافتن، سفت کردن

فارسی به عربی

میثاق

پیشنهاد کاربران

بپرس