فشاری

/feSAri/

معنی انگلیسی:
pressed

لغت نامه دهخدا

فشاری. [ ف ِ ] ( ص نسبی ) در اصطلاح بنایان ، نوعی آجر ارزان قیمت است که در ساختن آن ظرافت به کار نمی رود و در زیرساز بناها مورد استعمال دارد.

فرهنگ فارسی

در اصطلاح بنایان نوعی آجر ارزان قیمت است که در ساختن آن ظرافت بکار نمی رود و در زیر ساز بناها مورد استعمال است .

مترادف ها

compressive (صفت)
فشرده، فشاری، هم فشارنده، مایه تراکم

pressing (صفت)
مصر، فشاری، مبرم، فشاراور، عاجل

پیشنهاد کاربران

به کسی که زود از کوره در می رود می گویند. معمولا این شخص سطح کمی هم دارد و فشار را نمی تواند پخش کند.
Triggered = فشاری

بپرس