[ویکی الکتاب] ریشه کلمه:
سوی (۸۳ بار)
ف (۲۹۹۹ بار)
«سَوّی» از مادّه «تسویه» به معنای نظام بخشیدن و مرتب نمودن است و مفهوم گسترده ای دارد که تمام نظامات جهان را شامل می شود، اعم از نظاماتی که بر منظومه ها و کواکب آسمان حاکم است، و یا آنچه بر مخلوقات زمینی، مخصوصاً انسان از نظر جسم و جان; و این که بعضی از مفسران آن را تنها به نظامِ خاصِ دست و پا و چشم های انسان، و یا راست قامت بودن او تفسیر کرده اند، در حقیقت بیان مصداق محدودی از این مفهوم وسیع است.
مساوات به معنی برابری است در کیل یا وزن و غیره گوئیم: این لباس با آن مساوی است و تا چون میان دو حاشیه کوه را برابر کرد گفت: بدمید. (ذوالقرنین میان شکاف کوه پارههای آهن را گذشت تا شکاف را پر کرد و دولبه کوه را با هم برابر نمود) مفاعله گاهی مثل تفعیل میآید. این آیه از آن است تسویه: برابر کردن و پرداختن مرتب گردانیدن و سپس علقه شد پس او را اندازه گرفت و متعادل کرد تسویه ظاهراً میان اجزاء بدن است ایضاً در آیات ، . و در آیه . به نظرم مراد از سوّاک سلامت اعضاء و گذاشتن هر عضو در موضع خود و مستوی الخلقه بودن و از «عدلک» تناسب اعضاء است. در آیه . ظاهراً فراغ از خلقت مراد است یعنی چون او را پرداختم و از روحم در آن دمیدم... . این سخن مشرکین است که روز قیامت به خدایان دروغین خواهند گفت: به خدا قسم در گمراهی آشکار بودیم آنگاه که شما را با خدا برابر میکردیم و به جای او و معبود میگرفتیم . . ای کاش زمین با آنهامساوی بود و بر انگیخته نمیشدند. . آنهارا هفت آسمان متعادل کرد. استواء: برابری . استواء چون با «علی» متعدی شود معنی استقرار یافتن و برقرار شدن میدهد مثل . کار به پایان رسید و کشتی بر کوه جودی نشست و در ان قرار گرفت و مثل چون تو و یارانت در کشتی قرار یافتید علی هذا معنی آیات ، . این است که خدا در تخت حکومت و تدبیر استقرار یافت و آن کنایه از تدبیر و اداره امور عالم است چنانکه «یُدَبِّرُ الْاَمْرَ» آن را توضیح میدهد. و چون با «الی» متعدی گردد معنی توجه و قصد و رو کردن میدهد در اقرب آمده: گویند هر که از کاری فارغ شد و کار دیگری قصد کرد گفته میشود «استوی له و الیه» . . استوی در هر دو به معنی توجّه و قصد است گاهی به معنی اعتدال و استقرار است مثل چون موسی قوی شد و در زندگی استقرار یافت به او درک و علم دادیم . ظاهراً مراد از استوی معتدل شدن جبرئیل و آمدن به صورت انسان منوسط است. یعنی او نیرومند است پس معتدل شد در حالیکه در ناحیه بالاتر بود. . سوی به کسر و ضم سین خوانده شده و معنی آن عدل و وسط است «مکاناً» ظاهراً ظرف است و سوی صفت مکان یعنی میان ما و شما وقتی معین کن در مکانی را که مسافت آن به هر دو طرف مساوی است و شاید مکان هموار و مستوی الاطراف مراد باشد و راغب گوید سوی (به ضمّ و کسر) و سواء به معنی وسط است... و ان وصف و ظرف به کار رود، اصلش مصدر است. سوّی: آن است که از افراط و تفریط در اندازه و کیفیّت، به دور باشد (راغب) و آن با تمام و راست و مستقیم یکی است . یعنی راه راست. . سویّاً حال است از فاعل تکلّم یعنی نشانه تو آن است که سه شب نتوانی با مردم سخن گوئی حال آنکه سالم و صحیح هستی. . سالم از لغزش راه میرود در راه راست. سواء: در اصل مصدر است به معنی برابری و به معنی مساوی و وسط (وصف و ظرف) به کار میرود (راغب) مثل که به معنی مساوی است و مثل که به معنی وسط است بهتر است بگوئیم سواء به معنی مستوی و اضافه صفت به موصوف است یعنی از راه راست گم شده. * . سواء در آیه شاید مصدر باشد یعنی اگر ازخیانت قومی که با آنها پیمان بستهای ترسیدی پیمان آنها را با برابری به سویشان بیانداز و نقص کن (و اعلام کن تا تو و آنها را با علم به نقض پیمان با هم باشید) و شاید به معنی عدل باشد یعنی با عدالت پیمان را بشکن و به خودشان رد کن. ایضاً در آیه. به معنی عدل است.
سوی (۸۳ بار)
ف (۲۹۹۹ بار)
«سَوّی» از مادّه «تسویه» به معنای نظام بخشیدن و مرتب نمودن است و مفهوم گسترده ای دارد که تمام نظامات جهان را شامل می شود، اعم از نظاماتی که بر منظومه ها و کواکب آسمان حاکم است، و یا آنچه بر مخلوقات زمینی، مخصوصاً انسان از نظر جسم و جان; و این که بعضی از مفسران آن را تنها به نظامِ خاصِ دست و پا و چشم های انسان، و یا راست قامت بودن او تفسیر کرده اند، در حقیقت بیان مصداق محدودی از این مفهوم وسیع است.
مساوات به معنی برابری است در کیل یا وزن و غیره گوئیم: این لباس با آن مساوی است و تا چون میان دو حاشیه کوه را برابر کرد گفت: بدمید. (ذوالقرنین میان شکاف کوه پارههای آهن را گذشت تا شکاف را پر کرد و دولبه کوه را با هم برابر نمود) مفاعله گاهی مثل تفعیل میآید. این آیه از آن است تسویه: برابر کردن و پرداختن مرتب گردانیدن و سپس علقه شد پس او را اندازه گرفت و متعادل کرد تسویه ظاهراً میان اجزاء بدن است ایضاً در آیات ، . و در آیه . به نظرم مراد از سوّاک سلامت اعضاء و گذاشتن هر عضو در موضع خود و مستوی الخلقه بودن و از «عدلک» تناسب اعضاء است. در آیه . ظاهراً فراغ از خلقت مراد است یعنی چون او را پرداختم و از روحم در آن دمیدم... . این سخن مشرکین است که روز قیامت به خدایان دروغین خواهند گفت: به خدا قسم در گمراهی آشکار بودیم آنگاه که شما را با خدا برابر میکردیم و به جای او و معبود میگرفتیم . . ای کاش زمین با آنهامساوی بود و بر انگیخته نمیشدند. . آنهارا هفت آسمان متعادل کرد. استواء: برابری . استواء چون با «علی» متعدی شود معنی استقرار یافتن و برقرار شدن میدهد مثل . کار به پایان رسید و کشتی بر کوه جودی نشست و در ان قرار گرفت و مثل چون تو و یارانت در کشتی قرار یافتید علی هذا معنی آیات ، . این است که خدا در تخت حکومت و تدبیر استقرار یافت و آن کنایه از تدبیر و اداره امور عالم است چنانکه «یُدَبِّرُ الْاَمْرَ» آن را توضیح میدهد. و چون با «الی» متعدی گردد معنی توجه و قصد و رو کردن میدهد در اقرب آمده: گویند هر که از کاری فارغ شد و کار دیگری قصد کرد گفته میشود «استوی له و الیه» . . استوی در هر دو به معنی توجّه و قصد است گاهی به معنی اعتدال و استقرار است مثل چون موسی قوی شد و در زندگی استقرار یافت به او درک و علم دادیم . ظاهراً مراد از استوی معتدل شدن جبرئیل و آمدن به صورت انسان منوسط است. یعنی او نیرومند است پس معتدل شد در حالیکه در ناحیه بالاتر بود. . سوی به کسر و ضم سین خوانده شده و معنی آن عدل و وسط است «مکاناً» ظاهراً ظرف است و سوی صفت مکان یعنی میان ما و شما وقتی معین کن در مکانی را که مسافت آن به هر دو طرف مساوی است و شاید مکان هموار و مستوی الاطراف مراد باشد و راغب گوید سوی (به ضمّ و کسر) و سواء به معنی وسط است... و ان وصف و ظرف به کار رود، اصلش مصدر است. سوّی: آن است که از افراط و تفریط در اندازه و کیفیّت، به دور باشد (راغب) و آن با تمام و راست و مستقیم یکی است . یعنی راه راست. . سویّاً حال است از فاعل تکلّم یعنی نشانه تو آن است که سه شب نتوانی با مردم سخن گوئی حال آنکه سالم و صحیح هستی. . سالم از لغزش راه میرود در راه راست. سواء: در اصل مصدر است به معنی برابری و به معنی مساوی و وسط (وصف و ظرف) به کار میرود (راغب) مثل که به معنی مساوی است و مثل که به معنی وسط است بهتر است بگوئیم سواء به معنی مستوی و اضافه صفت به موصوف است یعنی از راه راست گم شده. * . سواء در آیه شاید مصدر باشد یعنی اگر ازخیانت قومی که با آنها پیمان بستهای ترسیدی پیمان آنها را با برابری به سویشان بیانداز و نقص کن (و اعلام کن تا تو و آنها را با علم به نقض پیمان با هم باشید) و شاید به معنی عدل باشد یعنی با عدالت پیمان را بشکن و به خودشان رد کن. ایضاً در آیه. به معنی عدل است.
wikialkb: فَسَوّى