فزونی مر او راست بر ما کنون
به دینار خوانیم بر وی فسون.
فردوسی.
که او بدبدین بد مرا رهنمون همی خواند در من هزاران فسون.
فردوسی.
بصد حیلت بر او خواندم فسونی وز او جستم بزیر لب که چونی.
نظامی.
مرغ بی اندازه چون شد در قفس گفت حق بر وی فسون خواند و قصص.
مولوی.
|| خواندن اوراد و افسونگری کردن برای نجات مارگزیده و سلیم : حرف درویشان بدزدد مرد دون
تا بخواند بر سلیمی زآن فسون.
مولوی.