فسرده شدن

لغت نامه دهخدا

فسرده شدن. [ ف ُ / ف ِ س ُ دَ / دِ دَ] ( مص مرکب ) یخ زدن. منجمد شدن. فسردن :
فسرده شد آن آبهای روان
که آمد سوی برکه خسروان.
نظامی.

فرهنگ فارسی

یخ زدن . منجمد شدن

پیشنهاد کاربران

بپرس