فسد

لغت نامه دهخدا

فسد. [ ف َ ] ( ع مص ) فساد. ( دزی ). در فرهنگهای دیگر مصدر به این صورت ضبط نشده است. رجوع به فساد شود.

فرهنگ فارسی

فساد

دانشنامه اسلامی

[ویکی الکتاب] تکرار در قرآن: ۵۰(بار)
تباهی. در لغت آن را ضد صلاح گفته‏اند. راغب خروج شی‏ء از اعتدال معنی می‏کند خواه کم باشد یا بیشتر. . در زمین برتری (خودپسندی) و تباهی اراده نمی‏کنند . اگر در آسمان و زمین خدایانی جز خدا می‏بود آنها از اعتدال و نظم خارج شده و تباه می‏گشتند. افساد: تباه کردن. . در زمین تلاش می‏کند تا در آن تباهی به بار آورد. مفسد: تباه کننده ضد مصلح .

پیشنهاد کاربران

بپرس