فسانه گشتن. [ ف َ / ف ِ ن َ / ن ِ گ َ ت َ ] ( مص مرکب ) کهنه شدن. فسانه شدن. دیرینه گشتن : فسانه گشت و کهن شد حدیث اسکندرسخن نو آر که نو راحلاوتی است دگر.فرخی.پدرت و برادرت و فرزند و مادرشدستند ناچیز و گشته فسانه.ناصرخسرو. || مشهور شدن : فسانه ی ْ خوب شو آخر چو میدانی که پیش از توفسانه ی ْ نیک و بد گشتند ساسانی وسامانی.سنائی.