که نراژدها شد بچنگش زبون
شده ست او فسانه به روم اندرون.
فردوسی.
الحق چه فسانه شد غم من از شر فسانه گوی شروان.
خاقانی.
شدم فسانه بسرگشتگی وابروی دوست کشید در خم چوگان خویش چون گویم.
حافظ.
|| کهنه شدن. دیرینه گشتن : پارش امسال فسانه ست به پیش ما
هم فسانه شود امسالش چون پارش.
ناصرخسرو.