فس فس کردن


معنی انگلیسی:
dally, dawdle, linger, pussyfoot

لغت نامه دهخدا

فس فس کردن. [ ف ِ ف ِ ک َ دَ ] ( مص مرکب ) به کندی کاری را انجام دادن. ( فرهنگ فارسی معین ). رجوع به فس فس شود.

فرهنگ فارسی

( مصدر ) به کندی کاری را انجام دادن .

فرهنگ معین

( ~ . کَ دَ ) (مص ل . ) (عا. ) به کندی کاری را انجام دادن .

واژه نامه بختیاریکا

کند کند کردن؛ پَنگه پنگه کِردِن

پیشنهاد کاربران

فس فس کردن : [عامیانه ، کنایه ] دیر جنبیدن – بسیار آهسته کار کردن .
Dont dilly dally
فس فس نکن
این یه اصطلاحه

بپرس