فزونی خواستن. [ ف ُ خوا / خا ت َ] ( مص مرکب ) بیشتر خواستن. فزونی جستن : ز من هرچه خواهی فزونی بخواه ز اسپ و سلیح و ز گنج و سپاه.فردوسی.مرا نزد تو آرزو بر سه چیزبر این بر فزونی نخواهیم نیز.فردوسی.رجوع به فزونی شود.