- انده فزا ؛ آنچه اندوه و غم را بیفزاید.
- جان فزا ؛ آنچه جان افزاید. روح افزا :
دیدار دلفروزش در پایم ارغوان ریخت
گفتار جانفزایش در گوشم ارغنون زد.
سعدی.
- روح فزا ؛ جانفزا. روح بخش. نشاطآور.- شادی فزا ؛ آنچه شادی را فزون کند :
بازگو آن قصه کآن شادی فزاست
روح مارا قوت و دل را جانفزاست.
مولوی.
- غم فزا ؛ اندوه فزا. ( از یادداشتهای مؤلف ). رجوع به فزای شود.|| ( اِ ) خمیازه. ( برهان ).