فریض. [ ف َ ] ( ع ص ) قدیم. || دانای علم فرائض. || سهیم فریض ؛ تیر سوفارکرده.( منتهی الارب ). سهم فریض ؛ ای مفروضة فوقه. ( اقرب الموارد ). || قوس فریض کذلک. ( منتهی الارب ).